ساقی امشب باده از بالا بریز
باده از خم خانه مولا بریز
باده ای بیرنگ و آتشگون بده
زانكه دوشم دادهای افزون بده
ای انیس خلوت شبهای من
میچكد نام تو از لبهای من
محو كن در بادهات جام مرا
كربلایی كن سرانجام مرا
یا علی، درویش و صوفی نیستم
فاش میگویم كه كوفی نیستم
موجها را میشناسی مو به مو
شرحی از زلف پریشانت بگو
باز كن دیباچه توحید را
تا بجوید ذرهای خورشید را
یا علی بار دگر اعجاز كن
مشتهای كوفیان را باز كن
باز كن چشمان نازآلوده را
بنگر این چشم نیاز آلوده را
شاهد اقبال در آغوش كیست؟
كیسه نان و رطب بر دوش كیست؟
كیست آن كس كز علی یادی كند؟
بر یتیمان من امدادی كند؟
دست گیرد كودكان درد را
گرم سازد خانههای سرد را
شد زمین لبریز مسكین و یتیم
ما گرفتار كدامین هیأتیم
با یتیمان چاره لاتقهر بُوَد
پاسخ سائل ولا تنهر بُوَد
دست بردار از تكبر وز خطا
شیعه یعنی جود و احسان و عطا
یا علی، امروز تنها ماندهایم
در هجوم اهرمنها ماندهایم
یا علی، شام غریبان را ببین
مردم سر در گریبان را ببین
گردش گردونه را بر هم بزن
زخمهای كهنه را مرهم بزن
حیدرا یك جلوه محتاج توأم
دار برپا كن كه حلاج توأم
جلوه ای كن تا كه موسایی كنم
یا به رقص آیم مسیحایی كنم
یك دو گام از خویشتن بیرون زنم
گام دیگر بر سر گردون زنم
گام بردارم، ولی با یاد تو
سر نهم بر دامن اولاد تو
شیعه یعنی شرح منظوم طلب
از حجاز و كوفه تا شام و حلب
شیعه یعنی یك بیابان بیكسی
غربت صدساله بی دلواپسی
شیعه یعنی صد بیابان جستجو
شیعه یعنی هجرت از من تا به او
شیعه یعنی دست بیعت با غدیر
بارش ابر كرامت بر كویر
شیعه یعنی عدل و احسان و وقار
شیعه یعنی انحنای ذوالفقار
از عدالت گر تو میخواهی دلیل
یاد كن از آتش و دست عقیل
جان مولا حرف حق را گوش كن
شمع بیتالمال را خاموش كن
این تجملها كه بر خوان شماست
زنگ مرگ و قاتل جان شماست
شیعه یعنی وعدهای با نان جو
كشت صد آیینه تا فصل درو
شیعه یعنی قسمت یك كاسه شیر
بین نان خشك خود با یك اسیر
گر چه قرآن را مرتب خواندهایم
از قلم نقش مركب خواندهایم
سورهها خواندیم بی وقف و سكون
كس نشد واقف به سر یسطرون
تا به كی در لفظ مانی همچو من
سیر معنا كن چو هفتاد و دو تن
شیعه یعنی عشقبازی با خدا
یك نیستان تكنوازی با خدا
شیعه یعنی هفت خطی در جنون
شیعه توفان میكند در كاف و نون
شیعه یعنی تندر آتش فروز
شیعه یعنی زاهد شب، شیر روز
شیعه یعنی شیر، یعنی شیر مرد
شیعه یعنی تیغ عریان در نبرد
شیعه یعنی تیغ، تیغ موشكاف
شیعه یعنی ذوالفقار بیغلاف
شیعه یعنی سابقون السابقون
شیعه یعنی یك تپش عصیان و خون
شیعه باید آبها را گل كند
خط سوم را به خون كامل كند
خط سوم خط سرخ اولیاست
كربلا بارزترین منظور ماست
شیعه یعنی بازتاب آسمان
بر سر نی جلوه رنگینكمان
شیعه یعنی امتزاج نار و نور
شیعه یعنی رأس خونین در تنور
شیعه یعنی هفت وادی اضطراب
شیعه یعنی تشنگی در شط آب
شیعه یعنی دعبل چشم انتظار
میكشد بر دوش خود چل سال دار
شیعه باید همچو اشعار كمیت
سر نهد برخاك پای اهل بیت(ع)
یا فرزدق وار در پیش هشام
ترك جان گوید به تصدیق امام
مادر موسی كه خود اهل بلاست
جرعه نوش از باده جام بلاست
در تب پژواك بانگ الرحیل
مینهد فرزند بر دامان نیل
نیل هم خود شیعه مولای ماست
اكبر او ایم و او لیلای ماست
آغاسی
تک درخت