|
پنج شنبه 22 مرداد 1394 ساعت |
بازديد : 595 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
تا به كي شور و شرر برپا كني
عاشق آشفته را رسوا كني
سرمه بر چشمان چون ماهت كشي
در دل عشاق ره پيدا كني
اي كه چون خواب و خيالي در برم
از چه رو ترك دل شيدا كني
هر زمان خواهان وصلت مي شويم
با غمت سوزان دل ما را كني
آن چنان بالا بلندي سروناز
سر به هر كسي بالا كني
از مي وصلت سخنها گفته اي
مي چشاني؟ يا كه خون دلها كني
عاشقت را وعده اي دادي تو دوش
از چه آن را دلبرا ، حاشا كني
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
پنج شنبه 22 مرداد 1394 ساعت |
بازديد : 617 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
به لبخندي مرا از غم رها کن
مرا از بي کسي هايم جدا کن
اگر مردن سزاي عاشقان است
براي مردنم هر شب دعا کن
"رفتن"
چشمانت را باز نکن!
اینگونه بهتر است..
شاید راحتتر بروم
این تمام حرفی بود که به تو نگفتم و رفتم.......
و این رفتن مانند رفتن جان از تنم بود
تو را به خدا سپردم
همانکه نشانی چشمانت را داد و گفت برو!
راه سختی بود تا رسیدن به تو ، عاشقانه رفتم ، جان کندم ولی رفتم
در راه ، درد هایی بود که نگو و نپرس!!
تا که رسیدم،خستگی راه بر دوشم بود
خبر آمد باید بروم!!
و این تلخترین رسم روزگار است...
اینکه تا می رسی !
باید بروی!!
روزگار است دیگر ، چه می شود کرد!!؟
رسمش این است: عاشقان به هم نمی رسند!
***
زندگی قافیه باران است، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند، تو بهاری و به اندازه ی باران خدا زیبایی
***
بی پنجرهای ، غریبهای در وهمی......... عشق است اگر از آن نداری سهمی
فهمیدن عشق عاشقی می خواهد..........یک روز بزرگ می شوی می فهمی
***
ترسم از روز سیاهی است بیایی و چه سود
رفته باشم و بدانی که چه دیر آمده ای
***
آیین عشق بازی دنیا عوض شده است / داستان یوسف و زلیخا عوض شده است
سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی / در عشق سال هاست که فتوا عوض شده
***
ما ز هر صاحب دلی یک رسته فن آموختیم
عشق از لیلی و صبر از کوه کن آموختیم
گریه از مرغ سحر، خودسوزی از پروانه ها
صد سرا ویرانه شد، تا ساختن آموختیم
***
هيچکس تلخی لبخند مرا درک نکرد، گريههای دل من پنهان است
برچسبها:
پیامک عاشقانه ,
SMS ,
اس ام اس ,
لبخند تلخ ,
دلتنگی ,
رفتن ,
روزگار ,
عاشقان ,
معرفتی ,
پروانه ,
مرغ سحر ,
ویرانه ,
یوسف و زلیخاه ,
پاییز ,
امید ,
زندگی ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
شنبه 20 تير 1394 ساعت |
بازديد : 1782 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم
وزجان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم
من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
اول به دام آرم ترا و آنگه گرفتارت شوم
"رهی معیری"
***
برچسبها:
رهی معیری ,
رهی ,
معیری ,
ابیات ,
بیت ,
شعر ,
کم نظیر ,
ادبیات ,
عاشقانه ,
خریدار ,
جان ,
عاشق ,
زار ,
عاشق زار ,
بازیچه ,
دام ,
گرفتار ,
تک درخت ,
http://lonetree ,
lxb ,
ir ,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
جمعه 19 تير 1394 ساعت |
بازديد : 1120 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت
که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت
تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما
چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت
چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی
حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت
تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من
به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت
امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی
بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت
شبی با دل به هجران تو ای سلطان ملک دل
میان گریه می گفتم که کو ای ملک سلطانت
چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو
به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت
به گردنبند لعلی داشتی چون چشم من خونین
نباشد خون مظلومان؟ که می گیرد گریبانت
دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست
امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت
به شعرت شهریارا بیدلان تا عشق میورزند
نسیم وصل را ماند نوید طبع دیوانت
استاد شهریار
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 1
|
مجموع امتياز : 1
|
جمعه 19 تير 1394 ساعت |
بازديد : 1184 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
من به آمار زمین مشکوکم تو چطور؟
اگر این سطح پر از آدمهاست
پس چرا این همه دلها تنهاسـت؟
بیخودی میگویند هیچ کس تنها نیست
چه کسی تنها نیست؟ همه از هم دورند
همه در جمع ولی تنهاینـد
من که در تردیدم. تو چطور؟
نکند هیچکسی اینجا نیسـت
***
گفته بود آن شاعر:
هر که خود تربیت خود نکند حیوان است!
***
آدم آنست که او را پدر ومادر نیست
من به آمار، به این جمـع و به این سطح
که گویند پر از آدمهاست
مشکوکم
***
نکند هیچکسی اینجا نیسـت
من به آمار زمین مشکوکـم
چه کسی گفته که این سطح پر از آدمهاست؟
***
من که می گویم نیست
گر که هست دلش از کثرت غم
فرســـــــوده است
یا که رنجور و غریب
خسته و مانده و درمانده براه
پای در بند و اسیر
سرنگون مانده به چـاه
خسته وچشـم به راه
تا که یک آدم از آنچا برسد
همه آن جا هستـند
هیچکس آن جا نیست
وای از تنهایی
همه آنجا هستـند
هیج کس آنجا نیسـت
هیچکس با او نیست
هیچکس هیچکس
***
من به آمار زمین مشکوکم
من به آمار زمین مشکوکم
***
چه عجب چیزی گفت
چه شکر حرفی زد
گفت: من تنهایم
هیچکس اینجا نیست
گفت: اگر اشک به دادم نرسد میشکنم
اگر از یاد تو یادی نکنم میشکنم
بر لب کلبهی محصور وجود
من در این خلوت خاموش سکوت
اگر از یاد تو یادی نکنم میشکنم
اگر از هجر تو آهی نکشم
اندر این تنهایی
به خدا میشکنم به خدا میشکنم
***
من به آمار زمین شک دارم
چه کسی گفته که این سطح پر از آدمهاست؟
"سهراب سپهری"
برچسبها:
شعر ,
بیت ,
سهراب سپهری ,
مشکوکم ,
آمار زمین ,
سطح ,
پر از آدمها ,
شاعر ,
هیچکس اینجا نیست ,
دل ,
تنها ,
کثرت غم ,
فرسوده ,
رنجور ,
غریب ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 7 صفحه بعد
|
|
|