گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی
سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت | بازديد : 723 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست

باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست

 

از دل و جان شرف صحبت جانان غرض است

غرض این است وگرنه دل و جان این همه نیست

 

منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش

که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست

 

دولت آن است که بی خون دل آید به کنار

ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست

 

پنج روزی که در این مرحله مهلت داری

خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست

 

بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی

فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست

 

زاهد ایمن مشو از بازی غیرت زنهار

که ره از صومعه تا دیر مغان این همه نیست

 

دردمندی من سوخته ی زار و نزار

ظاهرا حاجت تقریر و بیان این همه نیست

 

نام حافظ رقم نیک پذیرفت ولی

پیش رندان رقم سود و زیان این همه نیست

حافظ

***

تک درخت



|
امتياز مطلب : 17
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5


ای دوست
سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت | بازديد : 650 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

مرا گویی که چونی؟ چونم ای دوست

جگر پر درد و دل پر خونم ای دوست

 

حدیث عاشقی بر من رها کن

تو لیلی شو، که من مجنونم ای دوست

 

 به فریادم ز تو هر روز، فریاد!

 از این فریاد روز افزونم ای دوست

 

 شنیدم عاشقان را می‌نوازی

 مگر من زان میان بیرونم ای دوست

 

 نگفتی گر بیفتی گیرمت دست!؟

 ازین افتاده تر که اکنونم ای دوست؟!

 

 غزل‌های نظامی بر تو خوانم

 نگیرد در تو هیچ افسونم ای دوست

 

 

نظامی

***

 

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 16
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4


سرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت
دو شنبه 12 مهر 1395 ساعت | بازديد : 2236 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت

گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت

بی‌مزد بود و منت هر خدمتی که کردم

یا رب مباد کس را مخدوم بی‌عنایت

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس

گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان‌جا

سرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت

چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی

جانا روا نباشد خونریز را حمایت

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود

از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود

زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم

یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

این راه را نهایت صورت کجا توان بست

کش صدهزار منزل بیش است در بدایت

هر چند بردی آبم روی از درت نتابم

جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت

عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ

قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


تو نور دیده‌ی مایی، به هر نگاه مرو
پنج شنبه 8 مهر 1395 ساعت | بازديد : 410 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

خدای را که چو یاران نیمه راه مرو

تو نور دیده‌ی مایی به هر نگاه مرو

تو را که چون جگر غنچه جان گل رنگ است

به جمع جامه‌سپیدانِ دل‌سیاه مرو

به زیر خرقه‌ی رنگین چه دام‌ها دارند

تو مرغ زیرکی ای جان به خانقاه مرو

مرید پیر دل خویش باش ای درویش

وز او به بندگی هیچ پادشاه مرو

مباد کز در میخانه روی برتابی

تو تاب توبه نداری به اشتباه مرو

چو راست کرد تو را گوشمال پنجه‌‌ی عشق

به زخمه‌ای که غمت می‌زند ز راه مرو

هنر به دست تو زد بوسه، قدر خود بشناس

به دست‌بوسی این بندگان جاه مرو

گناه عقده‌ی اشکم به گردن غم توست

به خون گوشه‌نشینان بی‌گناه مرو

چراغ روشن شب‌های روزگار تویی

مرو ز آینه‌ی چشم سایه، آه مرو

 

 

هوشنگ ابتهاج

 

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


باید که غزل‌های مرا هم نشناسی
پنج شنبه 8 مهر 1395 ساعت | بازديد : 259 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

انگار غزل آب نباتی شده باشد
وقتی که دو تا لب قر و قاطی شده باشد

***

لبهای تو با طعم انار است و دو چشمت
شیری‌ست که کم کم شکلاتی شده باشد
***

این طور نگاهم نکن، انگار ندیدی!

شهری پی عشق تو دهاتی شده باشد
***

من با تو خوشم با نمدِ بر سَر دوشم
بگذار که عالم کرواتی شده باشد
***

یک بار به من حق بده، لب‌های کبودم
در لیقه‌ی موهات دواتی شده باشد
***

باید که غزل‌های مرا هم نشناسی

وقتی که غزل هم صلواتی شده باشد

 

 

حسین زحمتکش

 

 تک درخت

 

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


حرف بزن بغض مرا باز کن...دیرزمانی‌ست که بارانی‌ام
چهار شنبه 7 مهر 1395 ساعت | بازديد : 287 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

با همه‌ی بی‌سروسامانی‌ام

باز به دنبال پریشانی‌ام

 ***

طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست

در پی ویران شدنی آنی‌ام

 ***

آمده‌ام تا تو نگاهم کنی

عاشق آن لحظه‌ی توفانی‌ام

 ***

دلخوش گرمای کسی نیستم

آماده‌ام تا تو بسوزانی‌ام

  ***

آمده‌ام با عطش سال‌ها

تا تو کمی عشق بنوشانی‌ام

 ***

ماهی برگشته ز دریا شدم

تا تو بگیری و بمیرانی‌ام

 ***

خوب‌ترین حادثه می‌دانمت

خوب‌ترین حادثه می‌دانی‌ام؟

  ***

حرف بزن بغض مرا باز کن

دیرزمانی‌ست که بارانی‌ام

 ***

حرف بزن، حرف بزن سال‌هاست

تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام

محمدعلی بهمنی

 

 تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


گوش کن از من و بر همچو منی گوش مکن
چهار شنبه 7 مهر 1395 ساعت | بازديد : 450 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

با تو از خویش نخواندم، که مجابت نکنم

خواستم تشنهی این کهنه شرابت نکنم

 ***

گوش کن از من و بر همچو منی گوش مکن

تا که ناخواسته مشتاق عذابت نکنم

***

دستی از دور به هرم غزلم داشته باش

که در این کوره احساس مذابت نکنم

***

گاه باران همه‌ی دغدغه‌اش باغچه نیست

سیل بی‌گاهم و ناگاه خرابت نکنم!؟

***

فصل‌ها حوصله سوزند بپرهیز که تا

فصل پر گریه‌ی این بسته کتابت نکنم

***

هر کسی خاطره‌ای داشت، گرفت از من و رفت

تو بیندیش که تا بیهده قابت نکنم!

 

محمدعلی بهمنی

 

 تک درخت

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


غزل سرودم و گفتی که شاعران آری
چهار شنبه 7 مهر 1395 ساعت | بازديد : 317 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

غزل سرودم و گفتی که شاعران آری
بگو بگو تو به من هر چه در دلت داری

بخاطر تو به سیگار لب زدم گفتی
بدم می‌آید از این شاعران سیگاری

چه صادقانه برایت غزل سرودم و تو
چه بی‌ملاحظه گفتی: چقدر بیکاری

ولی دوباره برایت غزل سرودم من
ولی دوباره بر آن وزن‌های تکراری

مفاعلن...فعلاتن...مفاعلن... گریه
مفاعلن...فعلاتن...مفاعلن.. زاری

 

حسین زحمتکش

 

 تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


رفتم و زحمت بیگانگی از کوی تو بردم
یک شنبه 4 مهر 1395 ساعت | بازديد : 441 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

رفتم و زحمت بیگانگی از کوی تو بردم

آشنای تو دلم بود و به دست تو سپردم

اشک دامان مرا گیرد و در پای من افتد

که دل خون شده را هم ز چه همراه نبردم

شرمم از آینه‌ی روی تو می‌آید اگر نه

آتش آه به دل هست، نگویی که فسردم

تو چو پروانه‌ام آتش بزن ای شمع و بسوزان

من بی‌دل نتوانم که به گِردِ تو نَگَردم

می‌برندت دگران دست به دست ای گل رعنا

حیف من بلبل خوش خوان، که همه خار تو خوردم

تو غزالم نشدی رام که شعر خوشت آرم

غزلم قصه‌ی دردست که پرورده‌ی دردم

خون من ریخت به افسونگری و قاتل جان شد

سایه آن را که طبیب دل بیمار شمردم

هوشنگ ابتهاج

 

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


از دور می‌آیی و شعرم بند می‌آید
یک شنبه 4 مهر 1395 ساعت | بازديد : 308 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

می‌گویم اما درد دل سر بسته‌تر بهتر
بغض گلوی مردها نشکسته‌تر بهتر

***

وقتی که چای چشم پر رنگ تو دم باشد
مردی که پیشت می‌نشیند خسته‌تر بهتر
***

در مکتب چشمت گرفتم کاردانی را
ابروی تو هر قدر نا پیوسته‌تر بهتر
***

سخت است فتح کشوری که متحد باشد
موهای تو آشفته و صد دسته‌تر بهتر
***

از دور می‌آیی و شعرم بند می‌آید
موی تو وا باشد، دهانم بسته‌تر بهتر

حسین زحمتکش

 

 تک درخت

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


مفتخر می‌کنی امشب من و تنهایی را
یک شنبه 4 مهر 1395 ساعت | بازديد : 321 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

تا لب سرخ تو دارد تب حوایی را
آدمی نیست که نشناخته رسوایی را
***
یوسف مصر دلش شور تو را خواهد زد
تو اگر کوک کنی ساز زلیخایی را
***
باید از هرچه دوات است سیامشق کند
میرعماد آن خط ابروی چلیپایی را
***
با چه حالی به تماشا بنشینم امشب
این به هم ریخته گیسوی تماشایی را
***
تو اگر لطف کنی چند غزل بنشینی
مفتخر می‌کنی امشب من و تنهایی را

 

حسین زحمتکش

 

 تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 332 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

زین گونهام که در غم غربت شکیب نیست

گر سر کنم شکایت هجران غریب نیست

جانم بگیر و صجبت جانانهام ببخش

کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست

گم گشتهی دیار محبت کجا رود

نام حبیب هست و نشان حبیب نیست

عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد

ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست

در کار عشق او که جهانیش مدعی است

این شکر چون کنیم که ما را رقیب نیست

جانا نصاب حسن تو حد کمال یافت

وین بخت بین که از تو هنوزم نصیب نیست

گلبانگ سایه گوش کن ای سرو خوش خرام

کاین سوز دل به ناله هر عندلیب نیست

هوشنگ ابتهاج

 

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


گیسو به هم بریز و جهانی ز هم بپاش
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 400 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

با خنده کاشتی به دلِ خلق، کاش‌ها
با عشوه ریختی نمکی بر خراش‌ها
***
هرجا که چشم‌های تو افتاد فتنه‌اش
آن بخش شهر پر شده از اغتشاش‌ها
***
گیسو به هم بریز و جهانی ز هم بپاش
معشوقه بودن است و «بریز و بپاش»ها
***
ایزد که گفته بت نپرستید پس چرا
دنیا پر است این همه از خوش تراش‌ها؟
***
از بس به ماه چشم تو پر میکشم، شبی
آخر پلنگ می‌شوم از این تلاش‌ها

حسین زحمتکش

 

 تک درخت



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


رو به روی پنجره دیوار باشد بهتر است
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 250 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

رو به روی پنجره دیوار باشد بهتر است

بین ما این فاصله بسیار باشد بهتر است

من به دنبال کس‍ی بودم که دلسوزی کند

همدمم این روزها سیگار باشد بهتر است

من نگفتم آنچه حلاج از تو دید و فاش کرد

سر نوشت رازداری، دار باشد بهتر است

خانه‌ی بیچاره‌ای که سرنوشتش زلزله است

از همان روز نخست آوار باشد بهتر است

گاه نفرت حاصلش عشق است، این را درک کن

گاه اگر از تو دلم بیزار باشد بهتر است

حسین زحمتکش

 

 

تک درخت 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


بگذار بسوزد دل من مسئله‌ای نیست
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 219 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

از عشق مکن شکوه که جای گله‌ای نیست

بگذار بسوزد دل من مسئله‌ای نیست

***

من سوخته‌ام در تب، آنقدر که امروز

بین من و خورشید دگر فاصله‌ای نیست

***

غمدیده‌ترین عابر این خاک منم من

جز بارش خون چشم مرا مشغله‌ای نیست

***

در خانه‌ام آواز سکوت است، خدایا

مانند کویری که در آن قافله‌ای نیست

***

می‌خواستم از درد بگویم ولی افسوس

در دسترس هیچکسی حوصله‌ای نیست

***

شرمنده‌ام از روی شما، بد غزلی شد

هرچند از این ذهن پریشان گله‌ای نیست

  

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


مپرس از من چرا در پیله‌ی مهر تو محبوسم
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 277 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

 

 

همین عقلی که با سنگ حقیقت خانه می‌سازد

زمانی از حقیقت‌های ما افسانه می‌سازد

*** 

سر مغرور من، با میل دل باید کنار آمد

که عاقل آن کسی باشد که با دیوانه می‌سازد

 ***

مرنج از بیش و کم چشم از شراب این و آن بردار

که این ساقی به قدر «تشنگی» پیمانه می‌سازد

 ***

مپرس از من چرا در پیله‌ی مهر تو محبوسم

که عشق از پیله‌های مرده هم پروانه می‌سازد

***

به من گفت ای بیابان گرد غربت! کیستی؟ گفتم:

پرستویی که هر جا می‌نشیند لانه می‌سازد

***

مگو شرط دوام دوستی دوری‌ست، باور کن

همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می‌سازد

 

 

فاضل نظری

  

تک درخت

 

 



|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 1
|
مجموع امتياز : 1


در آسمان خبری از ستاره‌ی من نیست
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 298 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

نفس کشیدم و گفتی زمانه جان‌کاه است

نفس نمی‌کشم! این آه از پی آه است

***

در آسمان خبری از ستاره‌ی من نیست

که هر چه بخت بلند است، عمر کوتاه است

***

به جای سرزنش من به او نگاه کنید

دلیل سر به هوا گشتن زمین، ماه است

***

شب مشاهده‌ی چشم آن کمان ابروست

کمین کنید رقیبان سر بزنگاه است

***

اگر نبوسم حسرت، اگر ببوسم شرم

شب خجالت من از لب تو در راه است

فاضل نظری

  

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 2
|
مجموع امتياز : 2


فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
پنج شنبه 1 مهر 1395 ساعت | بازديد : 371 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش

جای آن است که خون موج زند در دل لعل

زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش

بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود

این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

ای که در کوچه معشوقه ما می‌گذری

بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش

آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل

جانب عشق عزیز است فرو مگذارش

صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه

به دو جام دگر آشفته شود دستارش

دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود

نازپرورد وصال است، مجو آزارش



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


رفتیم و پرسش دل ما بی‌جواب ماند
چهار شنبه 31 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 303 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

پر می‌زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگ‌های سبزِِ سرآغاز سال کو؟

رفتیم و پرسش دل ما بی‌جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟

 

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
چهار شنبه 31 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 373 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

  به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

***

الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد

مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم

***

جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد

که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم

***

ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل

بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم

***

جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی

که سلطانی عالم را طفیل عشق می‌بینم

***

اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست

حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم

***

صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز

که غوغا می‌کند در سر خیال خواب دوشینم

***

شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین

اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم

***

حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد

همانا بی‌غلط باشد که حافظ داد تلقینم

 حافظ

 

 تک درخت



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


روزهایم را یکایک دیدم و دیدن نداشت
چهار شنبه 31 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 277 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

گفته بودی درد دل کن گاه با هم صحبتی

کو رفیق راز داری؟ کو دل پرطاقتی؟

شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت

شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی

تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد

غنچه‌ای در باغ پرپر شد ولی کو غیرتی؟

گریه می‌کردم که زاهد در قنوتم خیره ماند

دور باد از خرمن ایمان عاشق آفتی

روزهایم را یکایک دیدم و دیدن نداشت

کاش بر آیینه بنشیند غبار حسرتی

بس‌که دامان بهاران گل به گل پژمرده شد

باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی

من کجا و جرأت بوسیدن لب‌های تو

آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتی

 

فاضل نظری

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


خالی تر از سکوتم، از نا سروده سرشار
چهار شنبه 31 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 272 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

خالی تر از سکوتم ، از نا سروده سرشار

حالا چه مانده از من؟ یک مشت شعر بیمار

انبوهی از ترانه، با یاد صبح روشن

اما امید باطل، شب دائمی‌ست انگار

با تار و پود این شب باید غزل ببافم

وقتی که شکل خورشید، نقشی‌ست روی دیوار

دیگر مجال گریه از درد عاشقی نیست

بار ترانه‌ها را از دوش عشق بردار

بوی لجن گرفته انبوه خاطراتم

دیروز: رنگ وحشت، فردا: دوباره تکرار

وقتی به جرم پرواز باید قفس نشین شد

پرواز را پرنده، دیگر به ذهن مسپار

شاید از ابتدا هم تقدیر من سفر بود

کوچی بدون مقصد از سرزمین پندار

از پوچ پوچ رویا، تا پیچ پیچ کابوس

از شوق زنده بودن تا خنده‌ای سر دار

 

تک درخت

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


گفته بودم بی تو می میرم ولی این بار نه...
جمعه 26 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 331 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

گفته بودم بی‌تو می‌میرم، ولی این بار نه

گفته بودی عاشقم هستی، ولی انگار نه

***
هرچه گویی دوستت دارم، به جز تکرار نیست

خو نمی‌گیرم به این، تکرار طوطی‌وار نه

***
تا که پا بندت شوم از خویش می‌رانی مـــرا

دوست دارم همدمت باشم، ولی ســــربار نه

***
دل‌فروشی می‌کنی، گویا گمان کردی که باز

با غرورم می‌خرم آن را، در این بازار نه

***
قصد رفتن کرده‌ای، تا باز هـم گویم بمان

بار دیگر می‌کنم خواهش، ولی اصرار نه

***
گه مـرا پس می‌زنی، گه باز پیشم می‌کشی

آن‌چه دستت داده‌ام نامش دل است، افسار نه

***
می‌روی اما خودت هم خوب می‌دانی عزیز

می‌کنی گاهی فرامـوشم، ولی انکار نه

***
سخت می‌گیری به من، با این‌همه از دست تـو

میشوم دلگیر شایــد نازنیــن، بیزار نه


شهریار

 

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 10
|
تعداد امتيازدهندگان : 2
|
مجموع امتياز : 2


یک نامه‌ام، بدون شروع و بدون نام
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 332 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

 

نـامـه

 

یک نامه‌ام، بدون شروع و بدون نام

امروز هم مطابق معمول ناتمام

خوش‌كرده‌ام كنارتو دل واكنم كمی

همسایه‌ی همیشه‌ی ناآشنا، سلام

از حال و روز خودكه بگویم، حكایتی است

بی صفحه زندگانی، بی روح و كم دوام

جویای حال از قلم افتاده‌ها مباش

ایام خوش خیالی و بی‌حالی‌ات، به كام

دردی دوا نمی‌كنــد از متن تشنه‌ام

چیزی شبیه یک دل در حال انهدام

در پیشگاه روشن آیینه می‌زنم

جامی به افتخار تو با باد روی بام

باشد برای بعد اگر حرف دیگری است

تا قصه‌ای دوباره از این دست، والسلام

 

ناصر حامدی

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


تا نگاهم می‌کنی‌ حالم پریشان می‌شود
دو شنبه 22 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 349 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

تا نگاهم می‌کنی‌ حالم پریشان می‌شود

قطره‌های اشک من از دیده غلتان می‌شود

زُل به رویم میزنی، کلی خجالت می‌کشم

دست و پاهایم مثال بید، لرزان می‌شود

شاخه‌ها از شوق دیدارت زبان وا می‌کنند

غنچه‌ها کف می‌زنند، گلبرگ رقصان می‌شود

چون صدایم می‌کنی، روحم هوا پر می‌زند

مردم چشمم، به زیر پلک پنهان می‌شود

بس که آن لب‌های تو قند و شکر پاشیده است

حتم این دارم شکر اهدا به لبنان می‌شود

پا به هر جا می‌گذاری صد گِرِه وا می‌کنی

بلبل در لک فرو، فورا  غزل‌خوان می‌شود

شاعران در وصف ِموهایت غزل‌ها گفته‌اند

تاری از موهای تو، صد جلد دیوان می‌شود

در رکابت مانده‌ام، باشی به همراهم اگر

درد بی درمان من یکباره درمان می‌شود

 

یوسف محقق

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 52 صفحه بعد

موضوعات
تبادل لينک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان تک درخت و آدرس lonetree.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سايت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 777
:: کل نظرات : 19

آمار کاربران

:: افراد آنلاين : 1
:: تعداد اعضا : 10

کاربران آنلاين


آمار بازديد

:: بازديد امروز : 181
:: بارديد ديروز : 1467
:: بازديد هفته : 181
:: بازديد ماه : 13460
:: بازديد سال : 81762
:: بازديد کلي : 342144
منوي کاربري


عضو شويد


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشي رمز عبور؟

عضويت سريع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری