گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
|
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 214 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمیکند شب من کی سحر شود
شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بیتو سراپا هدر شود
رنج فراق هست و امید وصال نیست
این هست و نیست کاش که زیر و زبر شود
رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درد دل کنم و دردسر شود
ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی با خبر شود
موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگذارگفتگو به زبان هنر شود
فاضل نظری
برچسبها:
فاضل نظری ,
شود ,
فردا ,
رنج ,
فراق ,
سزا ,
امید وصال ,
راز ,
زخم دلخراش ,
موسیقی ,
سکوت ,
لب ,
خون دل ,
شعر عاشقانه ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
شنبه 20 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 358 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند، کسی را به کسی نیست
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست
این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست
تا آیینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آیینه هم جز تو کسی نیست
من در پی خویشم، به تو بر میخورم اما
آن سان شدهام گم که به من دسترسی نیست
آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
حیثیت این باغ منم ، خار و خسی نیست
امروز که محتاج تو اَم، جای تو خالیست
فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست
در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است
وقتی همهی بودن ما جز هوسی نیست
هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه)
امیر هوشنگ ابتهاج سمیعی گیلانی (متولد ۶ اسفند ۱۳۰۶، رشت)، متخلص به (ه. الف سایه)، شاعر و موسیقیپژوه ایرانی است.
برچسبها:
هوشنگ ابتهاج ,
گیلان ,
رشت ,
موسیقی ,
ایرانی ,
شاعر ,
شعر ,
تخلص ,
کهنه درخت ,
درخت ,
زخکی ,
خالی ,
نفسی ,
ناب ,
مرگ ,
عشق ,
خار ,
خس ,
قافله ,
سالار ,
رنج ,
سفر ,
پرواز ,
خاک ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
پنج شنبه 18 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 503 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
باد انداخته در سر، هوس پنجرهات را
تا که با خود ببرد گوشه ایاز خاطرهات را
کوهها تشنهی موسیقی زیبای کلامت
بتکان بغض فرو ماندهی درحنجرهات را
باد بیتاب تر از قبل شده تا که بگیرد
سر موهای پریشان گره در گرهات را
عشق ای دشت بلاخیز نشد در همهی عمر
یک دل سیر، ببینم همهی منظرهات را؟
مثل یک جنگل خاموش پر از راز جهانی
کاش میشد که بگردم همهی گسترهات را
به خدا حوصلهای نیست که دیگر بکشانم
بار سنگین و نفسگیر غم و دلهرهات را
من سر راه تو سبزم، همه جا در همه احوال
کم بگو، میجود آخر پدرم خرخرهات را
گرگِ اندوهِ نبودِ تو رسیده است لب چاه
ای زلیخا برسان زود سر قرقره ات را
عمرت از نیمه گذشته است تو ای شاعر عاشق
بس کن این عاشقی لعنتی مسخرهات را
برچسبها:
جنگل خاموش ,
حمدالله لطفی ,
باد ,
هوس ,
پنجره ,
ایاز ,
خاطره ,
کوه ,
تشنه ,
موسیقی ,
بغض ,
حنجره ,
عشق ,
دشت ,
سیر ,
منظره ,
جهانی ,
خدا ,
دلهره ,
سبز ,
احوال ,
عمر ,
شاعر ,
عاشق ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 52 صفحه بعد
|
|
|
|