گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
ناز پرورده ‌ای و درد نمی‌ دانی چیست
سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت | بازديد : 638 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

ناز پرورده ‌ای و درد نمی‌ دانی چیست

گریه ی ممتد یک مرد نمی‌ دانی چیست

 

روی پوشاندی و پوشاندن این ماه تمام

آنچه با اهل زمین کرد نمی‌دانی چیست

 

در کجا علم سخن یاد گرفتی که هنوز

ظاهرا معنی "برگرد" نمی ‌دانی چیست

 

شادمان باش ولی حال مرا هیچ مپرس

آنچه غم بر سرم آورد نمی‌ دانی چیست

 

گفتم از عشق تو دلخون شده ‌ام، خندیدی

نازپرورده ‌ای و درد نمی‌ دانی چیست

سجاد سامانی

***

تک درخت



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


هم چو فرهاد بود کوه کنی پیشه ی ما
سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت | بازديد : 652 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

هم چو فرهاد بود کوه کنی پیشه ی ما

کوه ما سینه ی ما ، ناخن ما تیشه ی ما

 

شور شیرین ز بس آراست ره جلوه گری

همه فرهاد تراود ز رگ و ریشه ی ما

 

بهر یک جرعه ی می ، منت ساقی نکشیم

اشک ما باده ی ما، دیده ی ما شیشه ی ما

 

عشق شیری ست قوی پنجه و می گوید فاش

هر که از جان گذرد بگذرد از بیشه ی ما

ادیب نیشابوری

***

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


حرمت عشق
جمعه 29 مهر 1395 ساعت | بازديد : 392 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

باور کن انقدر ها هم سخت نیست فهمیدن اینکه بعضی‌ها می‌آیند که نمانند...! که نباشند...! که نبینند...!
و تو اگر تمامی دنیا را هم حتی به پایشان بریزی
آن‌ها تمامی بهانه‌های دنیا را جمع می‌کنند تا از بین آن‌ها بهانه‌ای پیدا کنند که: بروند دور شوند که نمانند اصلا
پس به دلت بسپار وقتی از خستگی‌های روزگار پناه بردی به هر کس
لاقل خوب فکر کن ببین از سر علاقه آمده یا از سر هوس
تا دنیا پر نشود از دوست داشتن‌های پر بغض
که دمار از روزگارت در می‌آورد!
تا نبودنش را تحمل کنی تا رفتنش را طاقت بیاوری
نگذار انقدر خوار و ذلیل شوی
که محبت و عشق را گدایی کنی
عشق حرمت دارد در دلت نگهش دار.

برچسب‌ها: عشق , دوری , بهانه , روزگار , ,


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


نشود فاشِ کسی آنچه میان من و توست
شنبه 17 مهر 1395 ساعت | بازديد : 348 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

نشود فاشِ کسی آنچه میان من و توست

تا اشارات نظر نامه‌رسان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن میگویم

پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

حالیا چشم جهانی نگران من و توست

گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید

همه جا زمزمه‌ی عشق نهان من و توست

گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه

ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست

این همه قصه‌ی فردوس و تمنای بهشت

گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به دیباچه‌ی عقل

هر کجا نامه‌ی عشق است نشان من و توست

سایه ز آتشکده‌ی ماست فروغ مه و مهر

وه ازین آتش روشن که به جان من و توست

هوشنگ ابتهاج

 

تک درخت

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


سرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت
دو شنبه 12 مهر 1395 ساعت | بازديد : 2146 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت

گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت

بی‌مزد بود و منت هر خدمتی که کردم

یا رب مباد کس را مخدوم بی‌عنایت

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس

گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان‌جا

سرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت

چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی

جانا روا نباشد خونریز را حمایت

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود

از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود

زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم

یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

این راه را نهایت صورت کجا توان بست

کش صدهزار منزل بیش است در بدایت

هر چند بردی آبم روی از درت نتابم

جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت

عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ

قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


تو را گم می‌کنم هر روز و پیدا می‌کنم هرشب
شنبه 10 مهر 1395 ساعت | بازديد : 316 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

تو را گم می‌کنم هر روز و پیدا می‌کنم هرشب

بدین‌سان خواب‌ها را با تو زیبا می‌کنم هرشب

 ***

تبی این کاه را چون کوه سنگین می‌کند، آن‌گاه

چه آتش‌ها که در این کوه برپا می‌کنم هرشب

 ***

تماشایی‌ست پیچ و تاب آتش‌ها... خوشا بر من

که پیچ و تاب آتش را تماشا می‌کنم هرشب

 ***

مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست

چگونه با جنون خود مدارا می‌کنم هرشب

 ***

چنان دستم تهی گردیده از گرمای دستانت

که این یخ کرده را از بی‌کسی، «ها» می‌کنم هرشب

 ***

تمام سایه‌ها را می‌کشم بر روزن مهتاب

حضورم را ز چشم شهر حاشا می‌کنم هرشب

 ***

دلم فریاد می‌خواهد ولی در انزوای خویش

چه بی‌آزار با دیوار نجوا می‌کنم هرشب

 ***

کجا دنبال مفهومی برای عشق می‌گردی؟

که من این واژه را تا صبح معنا می‌کنم هرشب

محمدعلی بهمنی

 

 تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


ای دوست
شنبه 10 مهر 1395 ساعت | بازديد : 264 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

من گفته بودم عاشقم، اما فراموشش کن ای دوست!

از عشق اگر یک شعله در من مانده خاموشش کن ای دوست

نشنیده گیر آری اگر از عشق، حرفی با تو گفتم

مُرد آن عروس آرزوها پنبه در گوشش کن ای دوست

من تا سراب عاشقی صد بار از این دریا گذشتم

چون موج از این افسانه بگذر، ترک آغوشش کن ای دوست

می‌خواستم با عشق فرداهای روشن را ببینم

دیگر نگاهم را بگیر از من، سیه‌پوشش کن ای دوست

خط می‌زنم نام تو را از خاطرم، یاد تو را نیز

از من اگر نامی به یادت مانده مخدوشش کن ای دوست

عاشق شدم تا اتفاقی تازه در عالم بیفتد

این اتفاق افتاد، باور کن! فراموشش کن ای دوست

ناصر فیض

تک درخت



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


چون باد می‌روی و به خاکم فکنده‌ای
شنبه 10 مهر 1395 ساعت | بازديد : 292 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

چون باد میروی و به خاکم فکندهای

آری برو که خانه ز بنیاد کندهای

حسن و هنر به هیچ، ز عشق بهشتی‌ام

شرمی نیامدت که ز چشمم فکنده‌ای؟

اشکم دود به دامن و چون شمع صبحدم

مرگم به لب نهاده غم‌آلود خنده‌ای

بخت از منت گرفت و دلم آنچنان گریست

کز دست کودکی بربایی پرنده‌ای

بگذشتی و ز خرمن دل شعله سر کشید

آنگه شناختم که تو برق جهنده‌ای

بی او چه بر تو می‌گذرد سایه‌؟ ای شگفت

جانت ز دست رفت و تو بیچاره زنده‌ای

  

هوشنگ ابتهاج

 

تک درخت



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


تو نور دیده‌ی مایی، به هر نگاه مرو
پنج شنبه 8 مهر 1395 ساعت | بازديد : 383 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

خدای را که چو یاران نیمه راه مرو

تو نور دیده‌ی مایی به هر نگاه مرو

تو را که چون جگر غنچه جان گل رنگ است

به جمع جامه‌سپیدانِ دل‌سیاه مرو

به زیر خرقه‌ی رنگین چه دام‌ها دارند

تو مرغ زیرکی ای جان به خانقاه مرو

مرید پیر دل خویش باش ای درویش

وز او به بندگی هیچ پادشاه مرو

مباد کز در میخانه روی برتابی

تو تاب توبه نداری به اشتباه مرو

چو راست کرد تو را گوشمال پنجه‌‌ی عشق

به زخمه‌ای که غمت می‌زند ز راه مرو

هنر به دست تو زد بوسه، قدر خود بشناس

به دست‌بوسی این بندگان جاه مرو

گناه عقده‌ی اشکم به گردن غم توست

به خون گوشه‌نشینان بی‌گناه مرو

چراغ روشن شب‌های روزگار تویی

مرو ز آینه‌ی چشم سایه، آه مرو

 

 

هوشنگ ابتهاج

 

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


خر گمشده
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 261 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

آرند که واعظی سخنور

بر مجلس وعظ سایه گستر

از دفتر عشق نکته می‌راند

افسان‌ی عاشقی همی خواند

***

خرگمشده ای بر اوگذر کرد

وز گمشده‌ی خودش خبر کرد

***

زد بانگ که کیست حاضر امروز

کز عشق نبوده خاطر افروز

نی محنت عشق دیده هرگز

نی جور بتان کشیده هرگز

 ***

بر خاست ز جای، ساده مردی

هرگز ز دلش نزاده دردی

کان کس منم ای ستوده‌ی دهر

کز عشق نبوده هرگزم بهر

 ***

خر گم شده را بخواند که ای یار

اینک خر تو! بیار افسار!

جامی

 

 

  

تک درخت



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


بگذار بسوزد دل من مسئله‌ای نیست
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 199 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

از عشق مکن شکوه که جای گله‌ای نیست

بگذار بسوزد دل من مسئله‌ای نیست

***

من سوخته‌ام در تب، آنقدر که امروز

بین من و خورشید دگر فاصله‌ای نیست

***

غمدیده‌ترین عابر این خاک منم من

جز بارش خون چشم مرا مشغله‌ای نیست

***

در خانه‌ام آواز سکوت است، خدایا

مانند کویری که در آن قافله‌ای نیست

***

می‌خواستم از درد بگویم ولی افسوس

در دسترس هیچکسی حوصله‌ای نیست

***

شرمنده‌ام از روی شما، بد غزلی شد

هرچند از این ذهن پریشان گله‌ای نیست

  

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


ای که از کوچه معشوقه‌ی ما می‌گذری
پنج شنبه 1 مهر 1395 ساعت | بازديد : 212 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

 

این مهم نیست که دل تازه مسلمان شده است

که به عشق تو قمر قاری قرآن شده است

مثل من باغچه‌ی خانه هم از دوری تو

بس که غم خورده و لاغر شده گلدان شده است

بس که هر تکه‌ی آن با هوسی رفت، دلم

نسخه‌ی دیگری از نقشه‌ی ایران شده است

بی‌شک آن شیخ که از چشم تو منعم می‌کرد

خبر از آمدنت داشت که پنهان شده است

عشق مهمان عزیزی‌ست که با رفتن او

نرده‌ی پنجره‌ها میله زندان شده است

عشق زاییده‌ی بلخ است و مقیم شیراز

چون نشد کارگر آواره‌ی تهران شده است

عشق دانشکده تجربه‌ی انسان‌هاست

گر چه چندی‌ست پر از طفل دبستان شده است

هر نو آموخته در عالم خود مجنون است

روزگاری‌ست که دیوانه فراوان شده است

ای که از کوچه معشوقه‌ی ما می‌گذری

بر حذر باش که این کوچه خیابان شده است

 

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


طوافم لحظه دیدار چشمان تو باطل شد
پنج شنبه 1 مهر 1395 ساعت | بازديد : 296 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

به دریا می‌زنم، شاید به سوی ساحلی دیگر

مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر

***

من از روزی که دل بستم به چشمان تو می‌دیدم

که چشمان تو می‌افتند دنبال دلی دیگر

 ***

به هر کس دل ببندم بعد از این خود نیز می‌دانم

به جز اندوه دل کندن ندارد حاصلی دیگر

 ***

من از آغاز در خاکم نمی از عشق می‌بینم

مرا می‌ساختند ای کاش، از آب و گلی دیگر

 ***

طوافم لحظه دیدار چشمان تو باطل شد

من اما همچنان در فکر دور باطلی دیگر

 ***

به دنبال کسی جامانده از پرواز می‌گردم

مگر بیدار سازد غافلی را، غافلی دیگر

فاضل نظری

 

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


روزهایم را یکایک دیدم و دیدن نداشت
چهار شنبه 31 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 253 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

گفته بودی درد دل کن گاه با هم صحبتی

کو رفیق راز داری؟ کو دل پرطاقتی؟

شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت

شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی

تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد

غنچه‌ای در باغ پرپر شد ولی کو غیرتی؟

گریه می‌کردم که زاهد در قنوتم خیره ماند

دور باد از خرمن ایمان عاشق آفتی

روزهایم را یکایک دیدم و دیدن نداشت

کاش بر آیینه بنشیند غبار حسرتی

بس‌که دامان بهاران گل به گل پژمرده شد

باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی

من کجا و جرأت بوسیدن لب‌های تو

آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتی

 

فاضل نظری

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


خالی تر از سکوتم، از نا سروده سرشار
چهار شنبه 31 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 247 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

خالی تر از سکوتم ، از نا سروده سرشار

حالا چه مانده از من؟ یک مشت شعر بیمار

انبوهی از ترانه، با یاد صبح روشن

اما امید باطل، شب دائمی‌ست انگار

با تار و پود این شب باید غزل ببافم

وقتی که شکل خورشید، نقشی‌ست روی دیوار

دیگر مجال گریه از درد عاشقی نیست

بار ترانه‌ها را از دوش عشق بردار

بوی لجن گرفته انبوه خاطراتم

دیروز: رنگ وحشت، فردا: دوباره تکرار

وقتی به جرم پرواز باید قفس نشین شد

پرواز را پرنده، دیگر به ذهن مسپار

شاید از ابتدا هم تقدیر من سفر بود

کوچی بدون مقصد از سرزمین پندار

از پوچ پوچ رویا، تا پیچ پیچ کابوس

از شوق زنده بودن تا خنده‌ای سر دار

 

تک درخت

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


بیا پیمان ببندیم از جهان هم جدا باشیم
چهار شنبه 31 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 348 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

به شهر رنگ ها رفتیم گفتی زرد نامرد است
اگر رنگی تو را در خویش معنا کرد نامرد است

***
تو تصویر منی یا من در این آیینه تکرارم؟
جهان آیینه
ی جادوست زوج و فرد نامرد است

***
چه قدر از عقل می
پرسی چه قدر از عشق میخوانی
از این باز آی نااهل است از آن برگرد نامرد است

***
نه سر در عقل می‌بندم نه دل در عشق می‌بازم
که این نامرد بی‌درد است و آن پر درد نامرد است

***

بیا پیمان ببندیم از جهان هم جدا باشیم

از این پس هر که نام عشق را آورد، نامرد است

فاضل نظری



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


جهان بی‌عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار
سه شنبه 30 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 274 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

نمی‌داند دل تنها میان جمع هم تنهاست

مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست

***

تو از کی عاشقی؟ این پرسش آیینه بود از من

خودش از گریه‌ام فهمید مدت‌هاست، مدت‌هاست

***

به جای دیدن روی تو در خود خیره‌ایم ای عشق

اگر آه تو در آیینه پیدا نیست عیب از ماست

***

جهان بی‌عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار

اگر جایی به حال خویش باید گریه کرد این‌جاست

***

من این تکرار را چون سیلی امواج بر ساحل

تحمل می‌کنم هر چند جان‌کاه است و جانفرساست

***

در این فکرم که در پایان این تکرار پی در پی

اگر جایی برای مرگ باشد، زندگی زیباست

 فاضل نظری

  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


شعر بسیار زیبا و عاشقانه: قسم به عشق...
دو شنبه 29 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 376 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 قسم به عشق، که گمگشته‌ی دلم بودی
اگر کنار تو بودم، مکمِّلم بودی

به خاک مشترک و پاک هردومان سوگند
من از وجود تو بودم، تو از گلم بودی

بدون دیدن روی تو، عاشقت بودم
درون قاب دل آخر، شمایلم بودی

برای یافتنت، دل زدم به دریاها
تو آرمان رسیدن به ساحلم بودی

دلم نوشته نت عشق را به پنجه‌ی تو
که پنج‌گانه‌ی خط‌های حاملم بودی

هزار چرخ خطا زد فلک، که تا امروز
نبینمت که همین جا، مقابلم بودی

اگر که بخت، کمی مهربان‌تر از این بود
به روی شانه‌ی خالی، حمایلم بودی

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


کسی را تاب دیدار سر زلف پریشان نیست
دو شنبه 29 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 262 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

مرا بازیچه خود ساخت چون موسی که دریا را

 فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را 

***

نسیم وصل وقتی بوی گل می‌داد حس کردم 

که این دیوانه پرپر می‌کند یک روز گل‌ها را

 ***

خیانت قصه تلخی است اما از که می‌نالم 

خودم پرورده بودم در حواریون یهودا را 

***

خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست

نباید بی‌وفایی دید نیرنگ زلیخا را

 ***

کسی را تاب دیدار سر زلف پریشان نیست

چرا آشفته می‌خواهی خدایا خاطر ما را

 ***

نمی‌دانم چه افسونی گریبان گیر مجنون است

که وحشی می‌کند چشمانش آهوان صحرا را

 ***

چه خواهد کرد با ما عشق پرسیدیم و خندیدی

فقط با پاسخت پیچیده‌تر کردی معما را

 

 فاضل نظری

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


بی‌تو، مهتاب‌شبی، باز از آن كوچه گذشتم
دو شنبه 29 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 244 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

کوچه

بی‌تو، مهتاب‌شبی، باز از آن كوچه گذشتم

همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه كه بودم.

در نهان‌خانه‌ی جانم، گل یاد تو، درخشید

باغ صد خاطره خندید،

عطر صد خاطره پیچید:

یادم آمد كه شبی باهم از آن كوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه، محو تماشای نگاهت

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشه‌ی ماه فروریخته در آب

شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید، تو به من گفتی: از این عشق حذر كن!

لحظه‌ای چند بر این آب نظر كن،

آب، آیینۀ عشق گذران است،

تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است،

باش فردا، كه دلت با دگران است!

تا فراموش كنی، چندی از این شهر سفر كن!

با تو گفتم:‌ حذر از عشق؟! ندانم

سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،

نتوانم!

روز اول، كه دل من به تمنای تو پر زد،

چون كبوتر، لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم

باز گفتم كه: «تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم، نتوانم»

اشكی از شاخه فرو ریخت

مرغ شب، ناله‌ی تلخی زد و بگریخت...

اشک در چشم تو لرزید،

ماه بر عشق تو خندید!

یادم آید كه: دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه كشیدم

نگسستم، نرمیدم.

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،

نه کُنی دیگر از آن كوچه گذر هم...

بی‌تو اما به چه حالی، من از آن كوچه گذشتم...

فریدون مشیری



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


من پذیرفتم که عشق افسانه است
یک شنبه 28 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 279 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

من پذیرفتم شکست خویش را
پندهای عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل درد آشنا دیوانه است

می‌روم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم آغوشت کنم

می‌روم از رفتنم دل شاد باش
از عذاب دیدنم آزاد باش


گرچه تو تنهاتراز ما می‌روی
آرزو دارم ولی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را

 

تک درخت



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


گاهی نفس به تیزی شمشیر می‌شود
یک شنبه 28 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 240 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

گاهی نفس به تیزی شمشیر می‌شود
از هرچه زندگیست دلت سیر می‌شود

گویی به خواب بود جوانی‌مان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر می‌شود

کاری ندارم آن‌که کجایی چه می‌کنی
بی‌عشق سر مکن که دلت پیر می‌شود

 

تک درخت



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


بستن زلف رها سنگدلی می‌خواهد
جمعه 26 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 289 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

بستن زلف رها سنگدلی می‌خواهد

دل شکستن همه‌جا سنگدلی می‌‌خواهد

چون دلت حال مرا دید نپرسید چرا

عشق بی‌چون‌ و‌ چرا سنگدلی می‌‌خواهد

تو هم ای بخت، ملامتگر ما باش، ولی

سرزنش کردن ما سنگدلی می‌خواهد

کوه بودم همه‌ی عمر و نمی‌‌دانستم

راه بستن به صدا، سنگدلی می‌خواهد

رود یک عمر مرا گفت بیا تا دریا

سنگ ماند به خدا سنگدلی می‌خواهد

کربلا آمد و من حرّ گرفتار، بیا

دل ندادن به بلا سنگدلی می‌‌خواهد

فاضل نظری


تک درخت

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
جمعه 26 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 315 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

این چیست که چون دلهره افتاده به جانم

حال همه خوب است، من اما نگرانم

***

در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر

مثل خوره افتاده به جانم که بمانم

 ***

چیزی که میان تو و من نیست غریبی است

صد بار تو را دیده‌ام ای غم به گمانم؟

***

انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت

اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم

***

از سایه‌ی سنگین تو من کمترم آیا؟

بگذار به دنبال تو خود را بکشانم

***

ای عشق، مرا بیش‌تر از پیش بمیران

آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم

 

فاضل نظری

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 1
|
مجموع امتياز : 1


عشق است و گفته‌اند که یک قصه بیش نیست
پنج شنبه 25 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 280 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

هرگاه یک نگاه به بیگانه می‌کنی

خون مرا دوباره به پیمانه می‌کنی

 ***

ای آن‌که دست بر سر من می‌کشی، بگو

فردا دوباره موی که را شانه می‌کنی؟

*** 

گفتی به من نصیحت دیوانگان مکن

باشد، ولی نصیحت دیوانه می‌کنی

*** 

ای عشق سنگدل که به آیینه سر زدی

در سینه‌ی شکسته‌دلان خانه می‌کنی؟

***

بر تن چگونه پیله ببافم که عاقبت

چون رنگ رخنه در پر پروانه می‌کنی

 ***

عشق است و گفته‌اند که یک قصه بیش نیست

این قصه را به مرگ خود افسانه می‌کنی

 

فاضل نظری



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 52 صفحه بعد

موضوعات
تبادل لينک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان تک درخت و آدرس lonetree.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سايت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 777
:: کل نظرات : 19

آمار کاربران

:: افراد آنلاين : 1
:: تعداد اعضا : 10

کاربران آنلاين


آمار بازديد

:: بازديد امروز : 54
:: بارديد ديروز : 67
:: بازديد هفته : 650
:: بازديد ماه : 3603
:: بازديد سال : 10992
:: بازديد کلي : 271374
منوي کاربري


عضو شويد


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشي رمز عبور؟

عضويت سريع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری