گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
|
دو شنبه 21 تير 1395 ساعت |
بازديد : 799 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
دوش در مهتاب ديدم مجلسي از دور مست
طفل مست و پير مست و مطرب تنبور مست
ماه داده آسمان را جرعه اي زان جام مي
ماه مست و مهر مست و سايه مست و نو ر مست
بوي زان مي چون رسيده بر دماغ بوستان
سبزه مست و آب مست و شاخ مست انگور مست
خورده رضوان ساغري از دست ساقي الست
عرش مست و فرش مست و خلد مست و حور مست
زان طرف بزم شهانه از شراب نيم جوش
تاج مست و تخت مست و قيصر و فغفور مست
صوفيان جمعي نشسته در مقام بي خودي
خرقه مست و جُبّه مست و شبلي و منصور ، مست
آن طرف جمعِ ملائک، گشته ساقي جبرئيل
عرش مست و سدره مست و حشر مست و صور مست
شمس تبريزي شده از جرعه اي مست و خراب
لاجرم مست است و از گفتار خود معذور مست
مولانا
برچسبها:
مهتاب ,
مجلس ,
مست ,
طفل ,
پیر ,
مطرب ,
تنبور ,
ماه ,
آسمان ,
مهر ,
سایه ,
نور ,
بو ,
دماغ ,
بوستان ,
شاخ ,
انگور ,
سبزه ,
رضوان ,
ساغر ,
ساقی ,
عرش ,
فرش ,
خلد ,
حور ,
تاج ,
تخت ,
قیصر ,
صوفیان ,
خرقه ,
شبلی ,
منصور ,
ملائک ,
جبرئیل ,
سدره ,
حشر ,
صور ,
شمس تبریزی ,
خراب ,
معذور ,
مولوی ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
دو شنبه 14 تير 1395 ساعت |
بازديد : 406 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
رفتم به طبيب جان گفتم که ببين دستم
هم بيدل و بيمارم هم عاشق و سرمستم
گفتا که نه تو مردي گفتم که بلي اما
چون بوي توام آمد از گور برون جستم
***
آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم
آن توبه صدساله به پیمانه شکستیم
از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم
***
اين بار من يک بارگي در عاشقي پيچيدهام
اين بار من يک بارگي از عافيت ببريدهام
دل را ز خود برکندهام با چيز ديگر زندهام
عقل و دل و انديشه را از بيخ و بن سوزيدهام
مولانا
برچسبها:
مولانا ,
مولوی ,
طبیب ,
جان ,
بی دل ,
بیمار ,
عاشق ,
سرمست ,
مرگ ,
بو ,
گور ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
یک شنبه 6 تير 1395 ساعت |
بازديد : 811 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
صورتگر نقاشم هر لحظه بتي سازم
وانگه همه بتها را در پيش تو بگدازم
صد نقش برانگيزم با روح درآميزم
چون نقش تو را بينم در آتشش اندازم
تو ساقي خماري يا دشمن هشياري
يا آنکه کني ويران هر خانه که مي سازم
جان ريخته شد بر تو آميخته شد با تو
چون بوي تو دارد جان جان را هله بنوازم
هر خون که ز من رويد با خاک تو مي گويد
با مهر تو همرنگم با عشق تو هنبازم
در خانه آب و گل بيتوست خراب اين دل
يا خانه درآ جانا يا خانه بپردازم
مولانا
برچسبها:
جلال الدین محمد بلخی ,
مولوی ,
صورتگر ,
نقاش ,
بت ,
روح ,
نقش ,
آتش ,
ساقی ,
خماری ,
دشمن ,
هوشیاری ,
جان ,
ویران ,
خانه ,
آمیخته ,
بو ,
هله ,
خون ,
خاک ,
مهر ,
همرنگ ,
عشق ,
آب و گل ,
خراب ,
دل ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 52 صفحه بعد
|
|
|
|