گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
روز هجران و شب فرقت یار
چهار شنبه 17 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 302 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

روز هجران و شب فرقت يار آخر شد

آن همه ناز و تنعم که خزان می‌فرمود

شکر ايزد که به اقبال کله گوشه گل

صبح اميد که بد معتکف پرده غيب

آن پريشانی شب‌های دراز و غم دل

باورم نيست ز بدعهدی ايام هنوز

ساقيا لطف نمودی قدحت پرمی باد

در شمار ار چه نياورد کسی حافظ را

زدم اين فال و گذشت اختر و کار آخر شد

عاقبت در قدم باد بهار آخر شد

نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد

گو برون آی که کار شب تار آخر شد

همه در سايه گيسوی نگار آخر شد

قصه غصه که در دولت يار آخر شد

که به تدبير تو تشويش خمار آخر شد

شکر کان محنت بی‌حد و شمار آخر شد

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


غلام قمر (مولانا)
جمعه 4 تير 1395 ساعت | بازديد : 469 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو

پیش من جز سخی شمع و شکر هیچ مگو

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو

ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت

آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم

گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت

سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو

قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد

در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو

گفتم ای دل چه مه‌ست این دل اشارت می‌کرد

که نه اندازه توست این بگذر هیچ مگو

گفتم این روی فرشته‌ست عجب یا بشر است

گفت این غیر فرشته‌ست و بشر هیچ مگو

گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد

گفت می‌باش چنین زیر و زبر هیچ مگو

ای نشسته تو در این خانه پرنقش و خیال

خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو

گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست

گفت این هست ولی جان پدر هیچ مگو



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


خواب آن نرگس فتان تو بي چيزي نيست
چهار شنبه 4 آذر 1394 ساعت | بازديد : 507 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

خواب آن نرگس فتان تو بي چيزي نيست

تاب آن زلف پريشان تو بي چيزي نيست

از لبت شير روان بود که من مي گفتم

اين شکر گرد نمکدان تو بي چيزي نيست

جان درازي تو بادا که يقين مي دانم

در کمان ناوک مژگان تو بي چيزي نيست

مبتلايي به غم محنت و اندوه فراق

اي دل اين ناله و افغان تو بي چيزي نيست

دوش باد از سر کويش به گلستان بگذشت

اي گل اين چاک گريبان تو بي چيزي نيست

درد عشق ار چه دل از خلق نهان مي دارد

حافظ اين ديده گريان تو بي چيزي نيست

حافظ



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


غلام قمر (مولوی)
یک شنبه 8 شهريور 1394 ساعت | بازديد : 489 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

 

غلام قمر

 

من غلام قمرم، غیر قمر هیچ مگو

پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو

سخن رنج مگو، جز سخن گنج مگو

ور ازین بی خبری رنج مبر، هیچ مگو

دوش دیوانه شدم، عشق مرا دید و بگفت

آمدم، نعره مزن، جامه مدر، هیچ مگو

گفتم: ای عشق، من از چیز دگر می ترسم

گفت: آن چیز دگر نیست دگر، هیچ مگو

من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت

سر بجنبان که بلی، جز که به سر هیچ مگو

قمری، جان صفتی در ره دل پیدا شد

در ره دل چه لطیف است سفر! هیچ مگو

گفتم: ای دل، چه مه ست این؟ دل اشارت می کرد

که نه اندازه’ توست این، بگذر، هیچ مگو

گفتم: این روی فرشته ست عجبیا بشر است؟

گفت:این غیر فرشته ست و بشر، هیچ مگو

گفتم: این چیست؟ بگو،زیر و زبر خواهم شد

گفت: می باش چنین زیر و زبر ، هیچ مگو

ای نشسته تو درین خانه’ پر نقش و خیال

خیز از این خانه برو، رخت ببر، هیچ مگو

گفتم: ای دل، پدری کن، نه که این وصف خداست؟

گفت: این هست، ولی جان پدر، هیچ مگو

"
مولوی"

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


غزل "گل بی رخ یار خوش نباشد" حافظ
شنبه 31 مرداد 1394 ساعت | بازديد : 429 | نويسنده : ارشیا | ( نظرات )



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


آمده‌ام كه سـر نهم عشـق تـو را به سـر بـرم (مولوی)
جمعه 30 مرداد 1394 ساعت | بازديد : 560 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

آمده‌ام كه سـر نهم عشـق تـو را به سـر بـرم

ور تـو بگوئيم كه ني، ني شكنـم شكـر بـرم

آمـده‌ام چو عقل و جان از همه ديده‌ها نهـان

تا سـوي جـان و ديدگان مشعله‌ي نظـر بـرم

آمـده‌ام كه ره زنـم بـر سـر گنـج شـه زنـم

آمـده‌ام كـه زر بــرم، زر نبــرم خبــر بـرم

گـر شكنـد دل مـرا جان بدهـم به دلشكـن

گـر ز سـرم كله بـرد، من زميان كمـر بـرم

اوست نشسته در نظـر، من به كجا نظر برم

اوست گرفته شهر دل من به كجا سفر  برم

آن‌كه ز زخـم تيـر او كـوه شكاف مي‌كنـد

پيـش گشـاد تيـر او واي اگـر سپـر بـرم

آن‌که ز تاب روی او نـور صفا به دل کشد

وانکه ز جوی حسن او آب سوی جگر برم

در هوس خيـال او همچـو خيـال گشتـه‌ام

وز سـر رشك نـام او نـام رخ قمــر بـرم

اين غزلم جواب آن باده كه داشت پيش من

گفت بخور نمي‌خوري پيش كسي دگر برم

مولوی

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 52 صفحه بعد

موضوعات
تبادل لينک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان تک درخت و آدرس lonetree.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سايت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 777
:: کل نظرات : 19

آمار کاربران

:: افراد آنلاين : 1
:: تعداد اعضا : 10

کاربران آنلاين


آمار بازديد

:: بازديد امروز : 3
:: بارديد ديروز : 0
:: بازديد هفته : 304
:: بازديد ماه : 4239
:: بازديد سال : 15364
:: بازديد کلي : 275746
منوي کاربري


عضو شويد


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشي رمز عبور؟

عضويت سريع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری