گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
بیا که خاکِ رَهَت لاله‌زار خواهد شد
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 277 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبید

چه بی‌نشاط بهاری که بی‌رخ تو رسید

نشان داغ دل ماست، لاله‌ای که شکفت

به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید

بیا که خاکِ رَهَت لاله‌زار خواهد شد

ز بس که خونِ دل از چشمِ انتظار چکید

به یاد زلف نگونسار شاهدانِ چمن

ببین در آینه‌ی جویبار گریه‌ی بید

به دورِ ما که همه خون دل به ساغرهاست

ز چشم ساقیِ غمگین که بوسه خواهد چید؟

چه جای من؟ که درین روزگارِ بی‌فریاد

ز دست جور تو ناهید بر فلک نالید

از این چراغ تواَم چشم روشنایی نیست

که کس ز آتش بیداد غیر دود ندید

گذشت عمر و به دل عشوه می‌خریم هنوز

که هست در پی شام سیاه، صبح سپید

کِراست سایه درین فتنه‌ها امید امان؟

شد آن زمان که دلی بود در امان امید

صفای آینه‌ی خواجه بین کزین دَمِ سرد

نشد مکدر و بر آه عاشقان برچید

هوشنگ ابتهاج

 

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


شبیه کشتی بی‌لنگری بازیچه‌ی موجم
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 213 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

سفر سودی ندارد، من پرستویی گرفتارم
نه با تور و قفس، با تار گیسویی گرفتارم

کسی حرف مرا باور نخواهد کرد اگر روزی
بگویم شیرم و در چنگ آهویی گرفتارم

سرِمویی کسی هرگز پریشانم نکرد اما
ببین حالا چه آسان با سر مویی گرفتارم

منم شاهی که ماتش کرده‌اند و خوب می‌دانم
قدم بردارم از این خانه به هر سویی گرفتارم

شبیه کشتی بی‌لنگری بازیچه‌ی موجم
چنان بدخوابم و هر شب به پهلویی گرفتارم

منی که خون بت‌های زیادی بر تبر دارم

ببین فرزند، حالا کرده چاقویی گرفتارم

حسین زحمتکش

 

 تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


تو را بخشیدم آن روزی که از من رد شدی، آری
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 335 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

چه فرقی می‌کند دنیا تو را پر داده یا من را
جدایی حاصلش مرگ است اگر از لاله، لادن را
***

کسی از دام چشم و موی تو بیرون نخواهد رفت
که من عمری‌ست سرگردانم این تاریک روشن را
***

تو را این قطره‌های اشک روزی نرم خواهد کرد
که آب آهسته و آرام می‌پوساند آهن را
***

منم آن ایستگاهِ پیر و تنهایی که می‌داند
نباید دل سپُرد این عابرانِ گرمِ رفتن را
***

تو را بخشیدم آن روزی که از من رد شدی، آری
که پل‌ها خوب می‌فهمند معنای گذشتن را

حسین زحمتکش

 

 تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


گیسو به هم بریز و جهانی ز هم بپاش
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 382 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

با خنده کاشتی به دلِ خلق، کاش‌ها
با عشوه ریختی نمکی بر خراش‌ها
***
هرجا که چشم‌های تو افتاد فتنه‌اش
آن بخش شهر پر شده از اغتشاش‌ها
***
گیسو به هم بریز و جهانی ز هم بپاش
معشوقه بودن است و «بریز و بپاش»ها
***
ایزد که گفته بت نپرستید پس چرا
دنیا پر است این همه از خوش تراش‌ها؟
***
از بس به ماه چشم تو پر میکشم، شبی
آخر پلنگ می‌شوم از این تلاش‌ها

حسین زحمتکش

 

 تک درخت



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


ای دست برده در دل و دینم چه می‌کنی؟!
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 250 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

گفتم که مژده بخش دل خرم است این

مست از درم درآمد و دیدم غم است این

گر چشم باغ گریه‌ی تاریک من ندید

ای گل ز بی‌ستارگی شبنم است این

پروانه بال و پر زد و در دام خویش خفت

پایان شام پیله‌ی ابریشم است این

باز این چه ابر بود که ما را فرو گرفت

تنها نه من، گرفتگی عالم است این

ای دست برده در دل و دینم چه می‌کنی؟!

جانم بسوختی و هنوزت کم است این!

آه از غمت که زخمه‌ی بیراه می‌زنی

ای چنگی زمانه چه زیر و بم است این

یک دم نگاه کن که چه بر باد می‌دهی

چندین هزار امید بنی آدم است این

گفتی که شعر سایه دگر رنگ غم گرفت

آری سیاه جامه‌ی صد ماتم است این

هوشنگ ابتهاج

 

تک درخت

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


رو به روی پنجره دیوار باشد بهتر است
شنبه 3 مهر 1395 ساعت | بازديد : 236 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

رو به روی پنجره دیوار باشد بهتر است

بین ما این فاصله بسیار باشد بهتر است

من به دنبال کس‍ی بودم که دلسوزی کند

همدمم این روزها سیگار باشد بهتر است

من نگفتم آنچه حلاج از تو دید و فاش کرد

سر نوشت رازداری، دار باشد بهتر است

خانه‌ی بیچاره‌ای که سرنوشتش زلزله است

از همان روز نخست آوار باشد بهتر است

گاه نفرت حاصلش عشق است، این را درک کن

گاه اگر از تو دلم بیزار باشد بهتر است

حسین زحمتکش

 

 

تک درخت 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


من عاشق تنهایی‌ام، سرگشته شیدایی‌ام
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 230 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

با من بگو تا کیستی، مهری؟ بگو؛ ماهی؟ بگو

خوابی؟ خیالی؟ چیستی؟ اشکی؟ بگو، آهی؟ بگو

راندم چو از مهرت سخن گفتی بسوز و دم مزن

دیگر بگو از جان من، جانا چه می‌خواهی؟ بگو

گیرم نمی‌گیری دگر زآشفته‌ی عشقت خبر

بر حال من گاهی نگر، با من سخن گاهی بگو

ای گل پی هر خس مرو، در خلوت هر کس مرو

گویی که دانم؛ پس مرو، گر آگه از راهی بگو

غم‌خوار دل ای مه نه‌ایی، از درد من آگه نه‌ایی

ولله نه‌ایی، بالله نه‌ایی، از دردم آگاهی بگو؟

بر خلوت دل سرزده یک شب درآ ساغر زده

آخر نگویی سرزده، از من چه کوتاهی بگو؟

من عاشق تنهایی‌ام، سرگشته شیدایی‌ام

دیوانه‌ی رسوایی‌ام، تو هرچه می‌خواهی بگو...

مهرداد اوستا

 

تک درخت



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


شراب تلخ
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 258 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

شراب تلخ می‌خواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش

 

  

تک درخت

 

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


قصه‌ی عشق من آوازه به افلاک رساند
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 267 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

دست کوتاه من و دامن آن سرو بلند

"سایه‌"ی سوخته دل، این طمع خام مبند

دولت وصل تو ای ماه نصیب که شود؟

تا از آن چشم خورد باده و زان لب گل قند

خوش‌تر از نقش توام نیست در آیینه‌ی چشم 

چشم بد دور، زهی نقش و زهی نقش پسند

خلوت خاطر ما را به شکایت مشکن 

که من از وی شدم ای دل به خیالی خرسند

من دیوانه که صد سلسله بگسیخته‌ام 

تا سر زلف تو باشد نکشم سر ز کمند

قصه‌ی عشق من آوازه به افلاک رساند 

همچو حسن تو که صد فتنه در آفاق افکند

سایه از ناز و طرب سر به فلک خواهم سود 

اگر افتد به سرم سایه‌ی آن سرو بلند

 

هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه)

  

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 254 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی

به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی

ز تو دارم این غم خوش، به جهان از این چه خوش‌تر؟!

تو چه دادی‌ام که گویم که از آن به ام ندادی

چه خیال می‌توان بست و کدام خواب نوشین

به از این در تماشا که به روی من گشادی

تویی آن که خیزد از وی همه خرّمی و سبزی

نظر کدام سروی؟ نفس کدام بادی؟

ز کدام ره رسیدی؟ ز کدام در گذشتی؟

ندیده دیده ناگه به درون دل فتادی

به سر بلندت ای سرو که در شب زمین کن

نفس سپیده داند که چه راست ایستادی

به کرانه‌های معنی نرسد سخن، چه گویم؟

که نهفته با دل "سایه" چه در میان نهادی

هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه)

 

  

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


دیری است که از روی دل‌آرام تو دوریم
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 243 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

دیری است که از روی دلآرام تو دوریم

محتاج بیان نیست که مشتاق حضوریم

تاریک و تهی پشت و پس آینه ماندیم

هرچند که همسایهی آن چشمهی نوریم

خورشید کجا تابد از این دامگه مرگ

باطل به امید سحری زین شب گوریم

زین قصهی پر غصه عجب نیست شکستن

هرچند که با حوصلهی سنگ صبوریم

گنجی است غم عشق که در زیر سر ماست

زاری مکن ای دوست اگر بی زر و زوریم

با همّت والا که برد منّت فردوس

از حور چه گویی که نه از اهل قصوریم

او پیل دمانی است که پروای کسش نیست

ماییم که در پای وی افتاده چو موریم

آن روشن گویا که دل سوخته‌ی ماست

ای سایه! چرا در طلب آتش طوریم

 هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه)

  

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


خر گمشده
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 268 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

آرند که واعظی سخنور

بر مجلس وعظ سایه گستر

از دفتر عشق نکته می‌راند

افسان‌ی عاشقی همی خواند

***

خرگمشده ای بر اوگذر کرد

وز گمشده‌ی خودش خبر کرد

***

زد بانگ که کیست حاضر امروز

کز عشق نبوده خاطر افروز

نی محنت عشق دیده هرگز

نی جور بتان کشیده هرگز

 ***

بر خاست ز جای، ساده مردی

هرگز ز دلش نزاده دردی

کان کس منم ای ستوده‌ی دهر

کز عشق نبوده هرگزم بهر

 ***

خر گم شده را بخواند که ای یار

اینک خر تو! بیار افسار!

جامی

 

 

  

تک درخت



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


بگذار بسوزد دل من مسئله‌ای نیست
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 205 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

از عشق مکن شکوه که جای گله‌ای نیست

بگذار بسوزد دل من مسئله‌ای نیست

***

من سوخته‌ام در تب، آنقدر که امروز

بین من و خورشید دگر فاصله‌ای نیست

***

غمدیده‌ترین عابر این خاک منم من

جز بارش خون چشم مرا مشغله‌ای نیست

***

در خانه‌ام آواز سکوت است، خدایا

مانند کویری که در آن قافله‌ای نیست

***

می‌خواستم از درد بگویم ولی افسوس

در دسترس هیچکسی حوصله‌ای نیست

***

شرمنده‌ام از روی شما، بد غزلی شد

هرچند از این ذهن پریشان گله‌ای نیست

  

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


پنجره‌ی عشق
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 493 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

سال‌ها رفت و هنوز

یک نفر نیست بپرسد از من

 که تو از پنجره‌ی عشق چه‌ها می‌خواهی؟

صبح تا نیمه‌ی شب منتظری

همه جا می‌نگری

گاه با ماه سخن می‌گویی

گاه با رهگذران، خبر گمشده‌ای می‌جویی

راستی گمشده‌ات کیست؟

کجاست؟

صدفی در دریا است؟

نوری از روزنه فرداهاست

یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...

  

تک درخت



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


لذت مرگ
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 200 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

 

لذت مرگ نگاهیست به پایین کردن

بیـن روح و بدنت فاصله تعیین کردن

نقشه می‌ریخت مرا از تو جدا سازد شک

نتوانست،  بنا  کرد  به  توهین کردن

زیر بار غم تو داشت کسی له می‌شد

عشق بین همه برخاست به تحسین کردن

آن قدر اشک به مظلومیتم ریخته‌ام

که نمانده است توانایی نفرین کردن

با وفا خواندمت از عمد که تغییر کنی

گاه در عشق نیاز است به تلقین کردن

"زندگی صحنه‌ی یکتای هنرمندی ماست"

خط مزن نقش مرا موقع تمرین کردن!

وزش باد شدید است و نخم محکم نیست

 اشتباه است مرا دورتر از این کردن

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


مپرس از من چرا در پیله‌ی مهر تو محبوسم
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 264 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

 

 

همین عقلی که با سنگ حقیقت خانه می‌سازد

زمانی از حقیقت‌های ما افسانه می‌سازد

*** 

سر مغرور من، با میل دل باید کنار آمد

که عاقل آن کسی باشد که با دیوانه می‌سازد

 ***

مرنج از بیش و کم چشم از شراب این و آن بردار

که این ساقی به قدر «تشنگی» پیمانه می‌سازد

 ***

مپرس از من چرا در پیله‌ی مهر تو محبوسم

که عشق از پیله‌های مرده هم پروانه می‌سازد

***

به من گفت ای بیابان گرد غربت! کیستی؟ گفتم:

پرستویی که هر جا می‌نشیند لانه می‌سازد

***

مگو شرط دوام دوستی دوری‌ست، باور کن

همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می‌سازد

 

 

فاضل نظری

  

تک درخت

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


در آسمان خبری از ستاره‌ی من نیست
جمعه 2 مهر 1395 ساعت | بازديد : 279 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

نفس کشیدم و گفتی زمانه جان‌کاه است

نفس نمی‌کشم! این آه از پی آه است

***

در آسمان خبری از ستاره‌ی من نیست

که هر چه بخت بلند است، عمر کوتاه است

***

به جای سرزنش من به او نگاه کنید

دلیل سر به هوا گشتن زمین، ماه است

***

شب مشاهده‌ی چشم آن کمان ابروست

کمین کنید رقیبان سر بزنگاه است

***

اگر نبوسم حسرت، اگر ببوسم شرم

شب خجالت من از لب تو در راه است

فاضل نظری

  

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
پنج شنبه 1 مهر 1395 ساعت | بازديد : 353 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش

جای آن است که خون موج زند در دل لعل

زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش

بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود

این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

ای که در کوچه معشوقه ما می‌گذری

بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش

آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل

جانب عشق عزیز است فرو مگذارش

صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه

به دو جام دگر آشفته شود دستارش

دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود

نازپرورد وصال است، مجو آزارش



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


ای که از کوچه معشوقه‌ی ما می‌گذری
پنج شنبه 1 مهر 1395 ساعت | بازديد : 222 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

 

این مهم نیست که دل تازه مسلمان شده است

که به عشق تو قمر قاری قرآن شده است

مثل من باغچه‌ی خانه هم از دوری تو

بس که غم خورده و لاغر شده گلدان شده است

بس که هر تکه‌ی آن با هوسی رفت، دلم

نسخه‌ی دیگری از نقشه‌ی ایران شده است

بی‌شک آن شیخ که از چشم تو منعم می‌کرد

خبر از آمدنت داشت که پنهان شده است

عشق مهمان عزیزی‌ست که با رفتن او

نرده‌ی پنجره‌ها میله زندان شده است

عشق زاییده‌ی بلخ است و مقیم شیراز

چون نشد کارگر آواره‌ی تهران شده است

عشق دانشکده تجربه‌ی انسان‌هاست

گر چه چندی‌ست پر از طفل دبستان شده است

هر نو آموخته در عالم خود مجنون است

روزگاری‌ست که دیوانه فراوان شده است

ای که از کوچه معشوقه‌ی ما می‌گذری

بر حذر باش که این کوچه خیابان شده است

 

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


طوافم لحظه دیدار چشمان تو باطل شد
پنج شنبه 1 مهر 1395 ساعت | بازديد : 305 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

به دریا می‌زنم، شاید به سوی ساحلی دیگر

مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر

***

من از روزی که دل بستم به چشمان تو می‌دیدم

که چشمان تو می‌افتند دنبال دلی دیگر

 ***

به هر کس دل ببندم بعد از این خود نیز می‌دانم

به جز اندوه دل کندن ندارد حاصلی دیگر

 ***

من از آغاز در خاکم نمی از عشق می‌بینم

مرا می‌ساختند ای کاش، از آب و گلی دیگر

 ***

طوافم لحظه دیدار چشمان تو باطل شد

من اما همچنان در فکر دور باطلی دیگر

 ***

به دنبال کسی جامانده از پرواز می‌گردم

مگر بیدار سازد غافلی را، غافلی دیگر

فاضل نظری

 

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


روی قبرم بنویسید دلی عاشق داشت
چهار شنبه 31 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 263 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

  روی قبرم بنویسید کسی بود که رفت

لحظه‌ای از غم ایام نیاسود که رفت

بنویسید از آغوش خدا آمده بود

هیچ‌کس هیچ نفهمید چرا آمده بود

بنویسید نفهمید کسی دردش را

هیچ‌کس درک نمی‌کرد رخ زردش را

بنویسید که یک عمر کسی را کم داشت

در نگاهش اثر از حادثه‌ای مبهم داشت

بنویسید هوای دل او ابری بود

بنویسید که اسطوره‌ی بی‌صبری بود

بنویسید پرش لحظه‌ی پرواز شکست

بنویسید دلش را به دل پیچک بست

روی قبرم بنویسید دلی عاشق داشت

دور تا دور دلش یاس و اقاقی می‌کاشت

رج به رج فرش دلش را گره با خون می‌زد

شهرتش طعنه به رسوایی مجنون می‌زد

بنویسید که با عدل جهان مسأله داشت

بنویسید که از عالم و آدم گله داشت

شعر جان‌سوزی اگر گفت، همه از دل بود

بنویسید که او پای دلش در گل بود

بنویسید که پروانه‌صفت سوخت پرش

بنویسید غمی بود به چشمان ترش

بنویسید که همواره غمی پنهان داشت

بنویسید به تقدیر و قضا ایمان داشت

بنویسید جوان رفت کهنسال نبود

بنویسید اگر حرف نزد... لال نبود!

  

تک درخت



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


رفتیم و پرسش دل ما بی‌جواب ماند
چهار شنبه 31 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 288 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

پر می‌زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگ‌های سبزِِ سرآغاز سال کو؟

رفتیم و پرسش دل ما بی‌جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟

 

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


خداحافظ گل پونه
چهار شنبه 31 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 316 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

خداحافظ گل لادن، تموم عاشقا باختن
ببین هم گریه‌هام از عشق، چه زندونی برام ساختن
خداحافظ گل پونه گل تنهای بی‌خونه
لالایی‌ها دیگه خوابی به چشمونم نمی‌شونه

یكی با چشمای نازش دل كوچیكمو لرزوند
یكی با دست نامردش گلای باغچمو سوزوند
تو این شب‌های تو در تو، خداحافظ گل شب بو
هنوز آوار تنهایی داره می‌باره از هر سو

خداحافظ گل مریم، گل مظلوم پر دردم
نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم
نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سكوت و شب غم بارونو بردارم

نمی‌دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی
تو كه بیدار بیداری بگو از شب چی می‌دونی
تو این رویای سر در گم، خداحافظ گل گندم
تو هم بازیچه‌ای بودی، تو دست سرد این مردم

خداحافظ گل پونه، كه بارونی نمی‌تونه
طلسم بغضو برداره، از این پاییز دیوونه
خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام

اگه گفتم خداحافظ، نه این‌که رفتنت ساده‌ست
نه این‌که میشه باور کرد دوباره آخر جاده‌ست
خداحافظ واسه این‌که نبندی دل به رؤیاها
بدونی بی‌تو و باتو، همینه رسم این دنیا

 

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
چهار شنبه 31 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 355 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

  به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

***

الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد

مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم

***

جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد

که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم

***

ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل

بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم

***

جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی

که سلطانی عالم را طفیل عشق می‌بینم

***

اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست

حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم

***

صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز

که غوغا می‌کند در سر خیال خواب دوشینم

***

شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین

اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم

***

حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد

همانا بی‌غلط باشد که حافظ داد تلقینم

 حافظ

 

 تک درخت



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


دردم جوان زخمم کهن، سوزم هویدا در سخن
چهار شنبه 31 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 698 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

دردم جوان زخمم کهن، سوزم هویدا در سخن

دلدار من پیمان شکن، بیچاره دل بیچاره من
***
جسمم در آغوش هوس، جانم همه درد است و بس

بیچاره جان بیچاره تن، بیچاره دل بیچاره من

***

در حسرت جانان من، پروانه گشته جان من

رویَش چو شمع انجمن، بیچاره دل بیچاره من
***

تا او به صحرا پا نهاد، هر سرو در پایش فتاد

رونق فتاد از یاسمن، بیچاره دل بیچاره من
***

داد از دل بی‌رحم او، گردیده جانم سهم او

لیک او نگردد سهم من، بیچاره دل بیچاره من
***

گوید رقیبم هر زمان، برچشم او خیره نمان

بر زلف او چنگی مزن، بیچاره دل بیچاره من
***

جان از جهانی سیر شد، دل در فراقش پیر شد

شد قسمتم تنها شدن، بیچاره دل بیچاره من

یلدا ادب دوست

تک درخت

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


موضوعات
تبادل لينک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان تک درخت و آدرس lonetree.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سايت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 777
:: کل نظرات : 19

آمار کاربران

:: افراد آنلاين : 1
:: تعداد اعضا : 10

کاربران آنلاين


آمار بازديد

:: بازديد امروز : 127
:: بارديد ديروز : 0
:: بازديد هفته : 234
:: بازديد ماه : 9748
:: بازديد سال : 25262
:: بازديد کلي : 285644
منوي کاربري


عضو شويد


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشي رمز عبور؟

عضويت سريع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری