گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
بگذار منتظر بمانند...
پنج شنبه 25 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 257 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

می‌دانی!

 یک وقت‌هایی باید

رویِ یک تکه کاغذ بنویسی

تعطیل است

 و بچسبانی پشت شیشه‌ی افکارت

باید به خودت استراحت بدهی

دراز بکشی

دست‌هایت را زیر سرت بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بی‌خیال سوت بزنی

در دلت بخندی به تمام افکاری که

پشت شیشه‌ی ذهنت صف کشیده‌اند

آن وقت با خودت بگویی:

بگذار منتظر بمانند...

 حسين پناهي

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 1
|
مجموع امتياز : 1


این کیست که با این همه غم می‌خندد؟
پنج شنبه 25 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 333 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

این کیست که با این همه غم می‌خندد؟

زخمی شده، باز، دم به دم می‌خندد

در مرگ چه رازی است که این کهنه درخت

با هر تبری که می‌زنم می‌خندد؟!

تک درخت

 



|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 1
|
مجموع امتياز : 1


عشق است و گفته‌اند که یک قصه بیش نیست
پنج شنبه 25 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 285 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

هرگاه یک نگاه به بیگانه می‌کنی

خون مرا دوباره به پیمانه می‌کنی

 ***

ای آن‌که دست بر سر من می‌کشی، بگو

فردا دوباره موی که را شانه می‌کنی؟

*** 

گفتی به من نصیحت دیوانگان مکن

باشد، ولی نصیحت دیوانه می‌کنی

*** 

ای عشق سنگدل که به آیینه سر زدی

در سینه‌ی شکسته‌دلان خانه می‌کنی؟

***

بر تن چگونه پیله ببافم که عاقبت

چون رنگ رخنه در پر پروانه می‌کنی

 ***

عشق است و گفته‌اند که یک قصه بیش نیست

این قصه را به مرگ خود افسانه می‌کنی

 

فاضل نظری



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


خودت بخواه که این انتظار سر برسد
پنج شنبه 25 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 318 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست

ببار ابر بهاری، ببار... کافی نیست

***

چنان که یخ‌زده تقویم‌ها، اگر هر روز

هزار بار بیاید بهار، کافی نیست

***

به جرم عشق تو باشد که آتشم بزنند

برای کشتن حلاج، دار کافی نیست

***

گل سپیده به دشت سپید می‌روید

سپیدبختی این روزگار کافی نیست

***

خودت بخواه که این انتظار سر برسد

دعای این همه چشم انتظار کافی نیست


فاضل نظری

 



|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 1
|
مجموع امتياز : 1


من از عهد آدم تو را دوست‌دارم
پنج شنبه 25 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 274 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

من از عهد آدم تو را دوست‌دارم

از آغاز عالم تو را دوست‌دارم

چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح

سرودیم نم نم، تو را دوست‌دارم

نه خطی، نه خالی، نه خواب و خیالی

من ای حس مبهم تو را دوست‌دارم

سلامی صمیمی‌تر از غم ندیدم

به اندازه‌ی غم تو را دوست‌دارم

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد

بگوییم با هم: تو را دوست‌دارم

جهان یک دهان شد هم آواز با ما

تو را دوست‌دارم، تو را دوست‌دارم

قیصر امین پور

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


در زندگی‌ام، غیر زمستان خبری نیست
پنج شنبه 25 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 313 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

گفتی چه خبر؟ از تو چه پنهان خبری نیست

در زندگی‌ام، غیر زمستان خبری نیست

***

در زندگی‌ام، بعد تو و خاطره هایت

غیر از غم و اندوه فراوان خبری نیست

***

انگار نه انگار دل شهر گرفته ست

از بارش بی‌وقفه‌ی باران خبری نیست

***

ای کاش کسی بود که می‌گفت به یوسف

در مصر به جز حسرت کنعان خبری نیست

***

از روز به هم ریختن رابطه‌ی ما

از خاله‌زنک بازی تهران خبری نیست

***

گفتند که پشت سرمان حرف زیاد است

از معرفت قوم مسلمان خبری نیست

***

در آتش نمرود تو می‌سوزم و افسوس

از معجزه‌ی باغ و گلستان خبری نیست

***

در فال غریبانه‌ی خود گشتم و دیدم

جز خط سیاهی ته فنجان خبری نیست

***

گفتی چه خبر؟

گفتم و هرگز نشنیدی

جز دوری‌ات ای عشق، به قرآن خبری نیست

 

امید صباغ نو



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


شعر بسیار زیبا و عاشقانه: دلتنگ تواَم ای که به وصلت نرسیدم...
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 347 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

دل پیش کسی باشد و وصلش نتوانی

لعنت به من و زندگی و عشق و جوانی

***

تا پیش تو آورد مرا بعد تو را برد

قلبم شده بازیچه‌ی دنیای روانی

***

باید چه کنم با غم و تنهایی و دوری

وقتی همه دادند به هم دست تبانی

***

در چشم همه روی لبم خنده نشاندم

در حال فرو خوردن بغضی سرطانی

***

آیا شده از شدت دلتنگی و غصه

هی بغض کنی، گریه کنی، شعر بخوانی؟

***

دلتنگ تواَم ای که به وصلت نرسیدم

ای کاش خودت را سر قبرم برسانی

 

سیدتقی سیدی



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


سر زیبایِی چشمان تو دعوا شده است
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 372 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

 

سر زیبایِی چشمان تو دعوا شده است

بین ماه و من و یک عده اساتید هنر...

 


مسعود محمد پور



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


شعر طنز: خر و صاحبش
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 351 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

خری با صاحب خود گفت در راه
که ای بی رحم بی انصاف بد خواه
مرا تا چند زیر بار داری؟
مرا تا چند با جان کار داری
خدا مرگت دهد تا شاد گردم
ز بند محنتت آزاد گردم
جوابش داد: کای حیوان دربند!
چرا از مرگ من هستی تو خرسند؟
علاجی کن که دیگر خر نباشی
کشیدن بار را در خور نباشی
و گر نه تا تو خر هستی، بناچار
چه من چه دیگری از تو کشد کار

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


در غلغله جمعی و تنها شده‌ای باز
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 339 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

هر روز، جهان است و فرازی و نشیبی

 

این نیز نگاهی است به افتادن سیبی

 ***

در غلغله جمعی و تنها شده‌ای باز

آن قدر که در پیرهنت نیز غریبی

***

آخر چه امیدی به شب و روز جهان است

باید همه عمر خودت را بفریبی

 ***

چون قصه آن صخره که از صحبت دریا

جز سیلی امواج نبرده است نصیبی

*** 

آیینه تاریخ تو را درد شکسته است

اما تو نه تاریخ‌شناسی نه طبیبی

  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

فاضل نظری

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


خانه‌ی قلبم خراب از یکه تازی‌های توست
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 260 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

خانه‌ی قلبم خراب از یکه تازی‌های توست
عشق‌بازی کن که وقت عشق‌بازی‌های توست

***

چشم خون، حال پریشان، قلب غمگین، جان مست
کودکم دستم پر از اسباب‌‌بازی‌های توست

***
تا دل مشتاق من محتاج عاشق بودن است
دلبری کردن یکی از بی‌نیازی‌های توست

***
قصه‌ی شیرین نیفتاده است هرگز اتفاق
هر چه هست ای عشق از افسانه‌سازی‌های توست

***
میهمان خسته‌ای داری، در آغوشش بگیر
امشب ای آتش، شب مهمان‌نوازی‌های توست

 

فاضل نظری



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


پلنگ سنگی دروازه‌‌های بسته شهرم
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 258 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

پلنگ سنگی دروازه‌‌های بسته شهرم

 مگو آزاد خواهی شد که من زندانی دهرم

 

 تفاوت‌های ما بیش از شباهت هاست باور کن

تو تلخی شراب کهنه‌ای من تلخی زهرم

 

مرا ای ماهی عاشق رها کن فکر کن من هم

یکی از سنگ‌های کوچک افتاده در نهرم

 

کسی را که برنجاند تو را، هرگز نمی‌بخشم

تو با من آشتی کردی ولی من با خودم قهرم

 

تو آهوی رهای دشت‌های سبزی اما من

پلنگ سنگی دروازه‌های بسته شهرم

 

فاضل نظری



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


بگذار عمر بی‌تو سراپا هدر شود
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 199 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

فردا اگر بدون تو باید به سر شود

فرقی نمی‌کند شب من کی سحر شود

شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست

بگذار عمر بی‌تو سراپا هدر شود

رنج فراق هست و امید وصال نیست

این هست و نیست کاش که زیر و زبر شود

رازی نهفته در پس حرفی نگفته است

مگذار درد دل کنم و دردسر شود

ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند

دیگر قرار نیست کسی با خبر شود

موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است

بگذارگفتگو به زبان هنر شود

 

فاضل نظری

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


یادت نرود با دلم از کینه چه گفتی
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 274 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

کینه

یادت نرود با دلم از کینه چه گفتی
زیر لب از آن کینه دیرینه چه گفتی؟

 

این دست وفا بود، نه دست طلب از دوست
اما تو، به این دست پر از پینه چه گفتی؟

 

دل، اهل مکدر شدن از حرف کسی نیست
ای آه جگرسوز، به آیینه چه گفتی؟

 

از بوسه گلگون تو خون می‌چکد ای تیر
جان و جگرم سوخت، به این سینه چه گفتی؟

 

از رستم پیروز همین بس که بپرسند
از کشتن سهراب به تهمینه چه گفتی؟

 

فاضل نظری

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


عـاصی شدم ، بریـده‌ام از این‌همه عـذاب
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 257 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

عـاصی شدم ، بریـده‌ام از این‌همه عـذاب
از گـریـه‌هـای هـرشبـه‌ام روی رختـخواب

ده سـال مـی‌شـود کـه بـرایـم غـریبـه‌ای
ده سال مـی‌شود کـه خـرابـم، فقـط خراب

شایـد تـو هـم شبیـه دلـم درد مـی‌کشـی
شاید تو هم همیشه خودت را زدی به خواب

از مـن چـه دیـده‌ای کـه رهـایم نمی‌کنی؟
جـز بیقـراری و غـم و انـدوه و اعتصاب؟

جــز فکـرهـای منفـی و تصمیـم‌های بـد
جـز قـرص‌های صورتـی ضـد اضطراب؟

اصـلا تـو بـهتـرین بشـری، مـن بدم بدم
بگـذار تـا فرو بـروم تــــوی منــجلاب

زهرا شعبانی

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


در لباس آبی از من بیشتر دل می‌بری
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 262 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

حال من خوب است اما با تو بهتر می‌شوم

آخ تا می‌بینمت یک جور دیگر می‌شوم

با تو حس شعر در من بیشتر گل می‌کند

یاسم و باران که می‌بارد معطر می‌شوم

در لباس آبی از من بیشتر دل می‌بری

آسمان وقتی که می‌پوشی کبوتر می‌شوم

آنقدرها مرد هستم تا بمانم پای تو

می‌توانم مایه‌ی گهگاه دلگرمی شوم

میل، میل توست اما بی‌تو باور کن که من

در هجوم بادهای سرد پرپر می‌شوم

 

مهدی فرجی

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


نه نغمه نی خواهم و نه طـرف چمـن
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 533 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

نه نغمه نی خواهم و نه طـرف چمـن

نـه یـار جـوان نه بـاده صـاف كـهـن

خواهم كه به خلوتكده ای از همه دور

من باشم و من باشم و من باشم و من

مهدی اخوان ثالث

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


یک نامه‌ام، بدون شروع و بدون نام
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 314 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

 

نـامـه

 

یک نامه‌ام، بدون شروع و بدون نام

امروز هم مطابق معمول ناتمام

خوش‌كرده‌ام كنارتو دل واكنم كمی

همسایه‌ی همیشه‌ی ناآشنا، سلام

از حال و روز خودكه بگویم، حكایتی است

بی صفحه زندگانی، بی روح و كم دوام

جویای حال از قلم افتاده‌ها مباش

ایام خوش خیالی و بی‌حالی‌ات، به كام

دردی دوا نمی‌كنــد از متن تشنه‌ام

چیزی شبیه یک دل در حال انهدام

در پیشگاه روشن آیینه می‌زنم

جامی به افتخار تو با باد روی بام

باشد برای بعد اگر حرف دیگری است

تا قصه‌ای دوباره از این دست، والسلام

 

ناصر حامدی

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


تو نیستی غم پاییز را چه خواهم کرد؟!
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 250 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

 نگیر از این دل دیوانه، ابر و باران را

هوای تنگ غروب و شب خیابان را

اگر چه پنجرهها را گرفتهای از من

نگیر خلوت گنجشک‌های ایوان را

بهار، بی‌تو در این خانه گل نخواهد داد

هوای عطر تو دیوانه کرده گلدان را

بیا که تابستان، با تو سمت و سو بدهد

نگاه شعله ور آفتابگردان را

تو نیستی غم پاییز را چه خواهم کرد

و بی‌پرند‌گی عصرهای آبان را

سرم به یاد تو گرم است زیر بال خودم

اگر به خانه‌ام آورده‌ای زمستان را

بریز، چاره‌ی این عشق، قهوه‌ی قجری‌ست

که چشم‌های تو پر کرده‌اند فنجان را

 

اصغر معاذی



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکن
سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 258 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکن

چون خمشان بی‌گنه روی بر آسمان مکن

 

باده خاص خورده‌ای نقل خلاص خورده‌ای

بوی شراب می زند خربزه در دهان مکن

 

روز الست جان تو خورد میی ز خوان تو

خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن

 

دوش شراب ریختی وز بر ما گریختی

بار دگر گرفتمت بار دگر چنان مکن

 

من همگی تراستم مست می وفاستم

با تو چو تیر راستم تیر مرا کمان مکن

 

ای دل پاره پاره‌ام دیدن او است چاره‌ام

او است پناه و پشت من تکیه بر این جهان مکن

 

ای همه خلق نای تو پر شده از نوای تو

گر نه سماع باره‌ای دست به نای جان مکن

 

نفخ نفخت کرده‌ای در همه دردمیده‌ای

چون دم توست جان نی بی‌نی ما فغان مکن

 

کار دلم به جان رسد کارد به استخوان رسد

ناله کنم بگویدم دم مزن و بیان مکن

 

ناله مکن که تا که من ناله کنم برای تو

گرگ تویی شبان منم خویش چو من شبان مکن

 

هر بن بامداد تو جانب ما کشی سبو

کای تو بدیده روی من روی به این و آن مکن

 

شیر چشید موسی از مادر خویش ناشتا

گفت که مادرت منم میل به دایگان مکن

 

باده بنوش مات شو جمله تن حیات شو

باده چون عقیق بین یاد عقیق کان مکن

 

باده عام از برون باده عارف از درون

بوی دهان بیان کند تو به زبان بیان مکن

 

از تبریز شمس دین می‌رسدم چو ماه نو

چشم سوی چراغ کن سوی چراغدان مکن

 

مولانا

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 302 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست

 گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان می‌روی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست

گفت: می‌باید تو را تا خانه‌ی قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست

گفت: نزدیک است والی را سرای، آن‌جا شویم
گفت: والی از کجا در خانه‌ی خمار نیست

گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست

گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست

گفت: از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم
گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست

گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی‌کلاهی عار نیست

گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهوده‌گو، حرف کم و بسیار نیست

گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


محتسب و مست
سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 275 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

محتسب در نیمه شب جایی رسید
در بن دیوار مستی خفته دید

گفت هی مستی چه خوردستی بگو
گفت ازین خوردم که هست اندر سبو

گفت آخر در سبو واگو که چیست؟
گفت از آنک خورده‌ام گفت این خفیست

گفت آنچ خورده‌ای آن چیست آن
گفت آنک در سبو مخفیست آن

دور می‌شد این سؤال و این جواب
ماند چون خر محتسب اندر خلاب

گفت او را محتسب هین آه کن
مست هوهو کرد هنگام سخن

گفت گفتم آه کن هو می‌کنی
گفت من شاد و تو از غم منحنی

آه از درد و غم و بیدادیست
هوی هوی می‌خوران از شادیست

محتسب گفت این ندانم خیز خیز
معرفت متراش و بگذار این ستیز

گفت رو تو از کجا من از کجا
گفت مستی خیز تا زندان بیا

گفت مست ای محتسب بگذار و رو
از برهنه کی توان بردن گِرو

گر مرا خود قوت رفتن بدی
خانه‌ی خود رفتمی وین کی شدی

من اگر با عقل و با امکانمی
همچو شیخان بر سر دکانمی

 

 

 

مولانا

 

 

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


غمخوار من، به خانه‌ی غم‌ها خوش آمدی
سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 285 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

 

غمخوار من، به خانه‌ی غم‌ها خوش آمدی

 با من به جمع مردم تنها خوش آمدی

 بین جماعتی که مرا سنگ می‌زنند

 می‌بینمت، برای تماشا خوش آمدی

 راه نجات از شب گیسوی دوست نیست

 ای من به آخرین شب دنیا خوش آمدی

 پایان ماجرای دل و عشق روشن است

 ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی

 با برف پیری‌ام سخنی بیش از این نبود

 منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی

 ای عشق، ای عزیزترین میهمان عمر

 دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی

 

 

فاضل نظری

 

 

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


تا تو بوي زلف‌ها را مي‌فرستي با نسيم
سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 263 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

تا تو بوي زلف‌ها را مي‌فرستي با نسيم

 

شاخه را محكم گرفتن، اين زمان بي‌فايده است
برگ می‌ریزد، ستیزش با خزان بی‌فایده است 

گاه سکان را رها کردن نجات کشتی است
گاه بین موج و طوفان بادبان بي‌فايده است

بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت
دست و پا وقتی نباشد نردبان بی‌فایده است

تیر از جایی که فکرش را نمي‌كردم رسيد
دوری از آن دلبر ابرو کمان بی‌فایده است

تا تو بوي زلف‌ها را مي‌فرستي با نسيم
سعي من در سر به زيري بي‌گمان بي‌فايده است

در من عاشق توان ذره‌اي پرهيز نيست
پرت كن ما را به دوزخ، امتحان بي‌فايده است 

از نصيحت كردنم پيغمبرانت خسته‌اند
حرف موسی را نمی‌فهمد شبان، بی‌فایده است

من به دنبال خدايي كه بسوزاند مرا
همچنان می‌گردم اما همچنان بی‌فایده است

کاظم بهمنی

 

 



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


بین صدها سرفرازی یک تباهی لازم است (بهمن کاظمی)
سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت | بازديد : 345 | نويسنده : رامین | ( نظرات )

بین صدها سرفرازی یک تباهی لازم است
گاه در چشم خلایق روسیاهی لازم است

زندگی شطرنج با خویش است، تا کِی فکر بُرد؟
در میان صفحه گاهی اشتباهی لازم است

رشته‌ی بین من و او با گره کوتاه شد
معصیت آنقدرها بد نیست، گاهی لازم است

هر که از دل پاکی‌ام دم زد مرا تنها گذاشت
آمدم حفظش کنم دیدم گناهی لازم است

بعد از این در راه عشقم هر گناهی می‌کنم
در پشیمان کردنم لطف الهی لازم است

ما صراط مستقیم بی‌تقاطع ساختیم
گفته: لا اکراه فی الدین، پس دوراهی لازم است

کاظم بهمنی



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0


موضوعات
تبادل لينک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان تک درخت و آدرس lonetree.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سايت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 777
:: کل نظرات : 19

آمار کاربران

:: افراد آنلاين : 1
:: تعداد اعضا : 10

کاربران آنلاين


آمار بازديد

:: بازديد امروز : 96
:: بارديد ديروز : 0
:: بازديد هفته : 203
:: بازديد ماه : 9717
:: بازديد سال : 25231
:: بازديد کلي : 285613
منوي کاربري


عضو شويد


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشي رمز عبور؟

عضويت سريع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری